خلاصة:
اسطوره کیومرث یکی از اسطوره های مهم فرهنگ ایرانی است. این اسطوره ازنظر پژوهشی ظرفیت بسیاری دارد و آن را از جنبه های مختلف می توان بررسی کرد؛ از این رو به پژوهش های روش مند و منسجم بر مبنای نظریه و نقد ادبی نیازمند است. در این پژوهش کوشش می شود تا اسطوره کیومرث در شاهنامه برپایه نظریه ساختارگرایی اساطیری از لوی استروس تحلیل شود. بر متونی مانند شاهنامه، نقدهای روش مند و امروزی کمتر و نقدهای سنتی و ذوقی، بسیار انجام شده است؛ به همین سبب شایسته است در این زمینه پژوهشی بر مبنای نظریه و با توجه به رویکردهای نقد ادبی انجام شود. روش تحقیق در این مقاله تحلیل کیفی و با تکیه بر مطالعات کتابخانه ای و اسنادی است. ابتدا روایت های مربوط به اسطوره کیومرث از متون مختلف استخراج و رده بندی خواهد شد. سپس یکان ها یا واحدهای اسطوره ای از میان آنها استخراج و به صورت تقابل های دوگانه در برابر هم چیده و تحلیل می شود. برپایه نتیجه این بررسی می توان دریافت ساختار اسطوره کیومرث مبتنی بر سه تقابل است: تقابل مقدس و نامقدس، قدرت و افول قدرت، طبیعت و فرهنگ.
The myth of Keyumarth is one of the most important myths of Iranian culture enjoying a high research capacity in various aspects and qualities. Therefore، it requires systematic and consistent theory-based research and literal criticism. In the present research، an attempt has been made to analyze Keyumarth myth based on the theory of structuralist mythology from Levi Strauss. Since enough and even more traditional literary criticism-related studies have been conducted on books such as Shahmnameh، and systematic and modern critiques have not received enough attention، a theory-based research considering literary criticisms approaches richly needs to be carried out in this area. The present study followed a qualitative design making use of a plenty of literary and documentary studies; i.e.، first، the narratives related to Keyumarth myth were extracted from various books and then they were classified. Then، mythological units were extracted from among the narratives، arranged in a dichotomous manner and finally analyzed. The results of the present study revealed that the structure of Keyumarth myth is based on three dichotomies: holy/ unholy dichotomy، power/ power decline dichotomy، and nature/ culture dichotomy.
ملخص الجهاز:
استروس با کاربرد این روش بر روی بسیاری از اسطورههای آمریکای جنوبی، کارکرد آن را نشان داده است؛ اما پرسش اساسی این است که آیا این روش را بر اسطورههای ایرانی نیز میتوان اجرا کرد و از آن نتیجۀ مطلوب گرفت؟ مبانی نظری از دیدگاه لوی استروس «اسطوره نوعی پیام است به صورت رمز از کل یک فرهنگ به تکتک اعضای آن» (اسکولز، 1383: 105) و گشودن این رمز و درک این پیام به تنظیم درست واحدهای اسطورهای وابسته است.
در صورت وجود ساختاری ثابت در اسطورة کیومرث، آیا آن را میتوان کشف کرد؟ فرضیههای پژوهش همانطور که اشاره شد، فرضیۀ نگارندگان این است که روش ساختارگرایی لوی استروس را بر اسطورههای ایرانی نیز میتوان اجرا کرد.
پیشینۀ پژوهش در جستوجو برای پیشینۀ مطالعاتی دربارة اسطورۀ کیومرث، پژوهشهای زیر درخور ذکر است: درآمدی بر ساختار اسطورهای شاهنامه (1392) از بهار مختاریان؛ نویسنده در این کتاب برخی از اسطورههای شاهنامه را برپایة نظریههای لوی استروس بررسی میکند؛ اما به اسطورۀ کیومرث نمیپردازد.
تفاوتهای روایت شاهنامه گاهی نیز آنچه در روایت شاهنامه آمده است، با روایتهای دیگر تفاوت دارد: 1) کیومرث در روایت شاهنامه نخستین شاه است؛ 2) چنانکه کزازی مینویسد: «در شاهنامه سرنوشت کیومرث با فرجام سیامک، فرزند او، درآمیخته است و یکی شده است: بهراستی آنکه به دست اهریمن و نیروهای اهریمنی از پای درمیافتد کیومرث است، نه سیامک» (همان: 296)؛ اما در روایت شاهنامه، کیومرث به مرگ طبیعی میمیرد.