خلاصة:
پس از جنگ دوم جهانی با چرخش نظریه سیاسی بسوی فلسفههای اسپینوزا و نیچه، شاهد قوام نظریه سیاسی رادیکال متاخر در اروپا هستیم. بویژه پس از دههی 1990 و در پی تعمیق پدیده جهانی شدن، نقد بنیادین مفاهیم همبستهی مدرنیته و سرمایهداری از سوی متفکرین رادیکال مطرح شد. در کنار کسانی چون فوکو، رانسیر، آگامبن، دلوز و گتاری، آنتونیو نگری نیز سهمی مهم در فربهشدن این نظریه داشته است. نگری جهت مفصلبندی مفهوم رادیکال شدهی قدرت، تولید زیستی سیاسی را درنظر میگیرد. این شیوهی دگرگون تولید در قلمروی یک امپراتوری جهانی که فضای حکمرانی سرمایهداری متاخر است جای دارد. بهزعم نگری، تولید زیستیسیاسی میتواند امکان گذر درون بودی از امپراتوری را فراهم نماید و درنتیجه روی دیگر قدرت که سازنده است فعلیت یابد. قدرت سازنده، خمیرمایهی کار و تولید توام با میل افراد و لازمهی تحقق دموکراسی مطلق است. هدف این مقاله آن است که ضمن بررسی متن زمینهمحور شکلگیری اندیشهی آنتونیو نگری، چگونگی مفصلبندی مفهوم قدرت و درک دگرگونهی وی از این مفهوم را پیگیری کند. قدرت سازنده مفهومی است که به کمک تفسیر رادیکال فلسفهی اسپینوزا مفصلبندی شده و در مقابل مفهوم مدرن و هابزی حاکمیّت قرار میگیرد.
ملخص الجهاز:
پرسش اصلي اين است که «انديشه ي آنتونيو نگري در کدام زمينه ي نظري و پراتيک شکل گرفته و قدرت در انديشه ي وي داراي چه ابعادي است ؟» به طور مقدماتي و در پاسخ به اين پرسش مي توان اين مدعا را مطرح کرد که «انديشه ي نگري عمدتا از پيامدهاي جهاني شدن ٥ سرمايه داري و زيستي -سياسي شدن توليد متأثر بوده و در چارچوب نظريه ي سياسي راديکال متأخر قرار دارد.
هرچند نگري هم چون راديکال هاي ديگر، از روش مارکس در نقد سرمايه داري متأثر بوده ، ولي عمدتا تحت تأثير پساساختارگرايي فرانسوي است که درک دگرگون از مفهوم قدرت براي وي ممکن مي شود.
نگري در پاسخ به اين پرسش که آيا مي توان در زندگي -شامل کار، زبان ، بدن ها، ميل ها-براي ظهور يک ضدقدرت ، براي توليد سوبژکتيويته ، فضايي يافت ، مي گويد که زيست -سياست از منظر وي نمي تواند صرفا بر اساس مفهوم قدرت فوکويي درک شود (١٤-٢٠٠٨١٣,Negri) و اين گونه با جلب توجه به بعد ديگر قدرت ، يعني قدرت سازنده ، امکان بررسي مسئله ي مقاومت ، که در کار فوکو نسبتا ناديده گرفته شد را مطرح مي کند.
امپراتوري ، کار ديونيسوس ، توليد زيستي -سياسي ، انبوه خلق و نيز قدرت سازنده ازجمله مفاهيم مقوم انديشه ي نگري متأخر بوده اند.