خلاصة:
به طور کلّی در حماسه ها، تقابل پهلوانان و شخصیّت ها بر قدرت استوار است. در بسیاری موارد خدایان در این قدرت نمایی ها دخالت مستقیم دارند و در موارد دیگر خدایان، با واسطه اعمال قدرت می کنند. پهلوانان و شاهانی که به همراه قدرت، از خرد کافی برخوردارنیستند و یا دیو، راهزن عقلانیّت آنان می گردد، به سوی جهل وآزمندی می گرایند. آسیب آزمندی که مهمترین دستاورد جهل است قدرت را به صورت بلیّه ای مصیبت بار برای خود شخصیّت ها و نیز جامعه، درمی آورد. دراین پژوهش، پس از بیان مبانی نظری قدرت، سیر تاریخی قدرت از اسطوره تا حماسه در شاهنامة فردوسی مورد بررسی قرارگرفته است.
ملخص الجهاز:
میشل فوکو، براین باور است که این پندار کـه همـواره قـدرت از بـالا بـه پـایین اعمـال میشود، چندان درست نیست ، بلکه قدرت ازپایین به بالا ناشی میشود.
از پادشاهی فریدون بـه بعـد، گـویی روح قـومی جای خود را آشکارا به روح ملی میدهد و از آن به بعد، طنین نام ایران برای خواننـده تردیـدی نمی گذارد که شاهنامه سرگذشت یک ملت است .
به عنوان مثال ، در ماجرای گرفتـار شـدن کـی کاووس در هاماوران ، بزرگان کشور برای نجات ایران از تاخت و تاز ترکـان و تازیـان ، دسـت بـه دامن رستم میشوند که : دریـــغ اســـت ایـــران کـــه ویـــران شـــود کنـام پلنگـان و شــیران شــود (پیشـین ،ج ٢: ٨١) فردوسی کارکرد جهانی فریدون را شستن بدی میداند: فریـــدون زکـــاری کـــه کـــرد ایـــزدی نخستین جهان را بشست از بدی (پیشین ،ج ١ :٨٥) حکیم بزرگ توس ، خدمت بزرگ فریدون را سه چیز دانسته است : یکـــی پیشـــتر بنـــد ضـــحاک بـــود کــه بیــدادگر بــود و نــا پــاک بــود و دیگـــر کـــه گیتـــی ز نـــابخردان بپردخـــت و بســــتد ز دســـت بــــدان سـه دیگـر کـه کـین پـدر بـاز خواسـت جهــــان ویژه برخویشــــتن کردراســــت (پیشین : ٨٥) این سه کار بزرگ ، بنیان جامعۀ آرمانیی را تشکیل میدهند که در طول تاریخ ، انسـان بـرای تحقق آن کوشیده است : در بند کردن بیداد، حاکم کردن خـرد بـر ارکـان شـهریاری و مجـازات متجاوزان ستمکار.