خلاصة:
شیخ محمد عبده را یکی از بزرگان احیای فکر دینی و تفکر تعقلی جهان عرب به شمار میآورند
و از این رو وی را گاه مورد تمجید و گاه انتقاد قرار دادهاند. عبده برخلاف تفکر حاکم عربی. به فلسفه.
دانش روز و مسائل سیاسی نظیر مبارزه با استعمار بها میداد و سعی میکرد قرآن کریم را متناسب با
نیازهای جهان مدرن تفسیر کند. او در فعالیتهای تفسیری خود کوشیده است تا با مبانی عقلی به
تفسیر قرآن بپردازد و از شیوه سنتی فاصله گیرد. این تلاش او را میتوان در «نفسیر المنار» که به
کمک شاگردش رشیدرضا نگاشته و «نفسیر جزء سیام قرآن» و... مشاهده کرد. عبده در تفسیر خود
بیش از هر چیزء بر جنبه هدایتی قرآن تاکید میکرد و معتقد بود. قرآن باید سعادت جوامع اسلامی
را به ارمغان بیاورد و بر این اساس میگفت نباید قرآن را پرستید؛ بلکه باید با کمک قرآن خدا را
پرستید. او اگرچه اندیشهای مبتنی بر عقل داشت. ولی با تاویل آیات الهی مخالف بود و گرچه انسانی
سیاسی و اجتماعی بود. نگرشهای شخصی خود را داخل در تفسیر قرآن نمینمود و با تکیه بر مباحث
لغوی و عقلی, سعادت جوامع بشری را میجست.
ملخص الجهاز:
عبده در ادامه میگوید، اگر این تفسیر صحیح باشد بعید نیست بگوییم خداوند متعال، هنگامیکه زمین را آفرید و آن را با نیروهای روحانی قوام بخشید، هر نیرویی را مختص نوعی از مخلوقات قرار داد و سپس انسان را آفرید و به او قدرتی داد که بتواند بر تمام نیروهای طبیعت غلبه کند و آنها را در آبادانی زمین به کار گیرد و اینکه گفته شده که ملائکه بر انسان سجده کردند، غیر از ابلیس، منظور این است که انسان میتواند تمام نیروهای طبیعت (ملائکه) را تسخیر کند (سجده ملائکه بر آدم) و به سبب همین قدرت و استعداد نامحدود انسان در دخل و تصرف، او را خلیفه خدا در زمین نامید و اما تنها استثناء که انسان قدرت تسخیر او را ندارد ابلیس است؛ یعنی همان نیرویی که خداوند، آن را در ذات این جهان درآمیخته تا راه بقای انسان را سد، و او را به سوی فنا بکشد و با او در خلافت الهی ستیزه کند و عدهای را گمراه نماید (سجده نکردن ابلیس بر آدم).
نتیجه گیری: صرف نظر از صحیح یا اشتباه بودن اندیشه شیخ محمد عبده باید گفت آنچه از بررسی اجمالی در افکار عبده به دست میآید این است که او تفسیر خود را از قرآن بیشتر با تکیه بر متن و با استفاده از استنباطهای لغوی و عقلی ارائه نموده است و در مواردی هم به گونه فلسفی و اجتماعی به امر تفسیر مبادرت ورزیده است، که البته به کارگیری شیوه تطبیق و تأویل در مسائل فوق طبیعی، در اندیشه شیخ، بسیار کم رنگ است.