خلاصة:
نیما یوشیج(1276-1338ش) از مشهورترین و تاثیرگذارترین شاعران معاصر است که علاوه بر دیوان شعر و آثار ادبی، مجموعه نامهها حاوی نظرات نیما در موضوعات مختلف نیز از او در دست است. یکی از موضوعات مهمی که در مجموعه نامههای نیما فراوان به چشم میخورد مسائل مربوط به تعلیم و تربیت است. نیما که خود چند سال سابقه تدریس داشته است از نزدیک با مسائل و مشکلات این حوزه آشنا بوده و انتقادهای بسیاری به سیستم آموزشی کشور داشته است. به نظر میرسد که نیما در بیان برخی آراء تربیتی خود تحت تاثیر ژان ژاک روسو(1712-1778م) نویسنده و فیلسوف فرانسوی و به ویژه کتاب «امیل» او بوده است. نیما و روسو طبیعت و روستا را بر شهر ترجیح میدهند و معتقدند که اطفال باید تا حد ممکن در طبیعت و دور از شهر پرورش یابند و مهمترین تربیت در دوران کودکی، تربیت جسمانی و تحریک حس کنجکاوی است. هدف از نگارش این مقاله بررسی نظرات نیما یوشیج درباره تعلیم و تربیت در مجموعه نامهها و تاثیرپذیری او از نظرات ژان ژاک روسو و بهویژه کتاب «امیل» او میباشد.
ملخص الجهاز:
نيما همچون روسو که معتقد بود مدرسه و کتاب سبب فساد و گمراهي اطفـال مـيشود(شـاتو، ١٣٧٢: ٢٠٥)، معتقـد است تعاليم مدرسه نه تنها کودکان و دانش آموزان را هدايت نميکند بلکه سبب گمراهي، خفگي و بياقتداري فکري آن ها ميشود: «نه تقليد کورکورانه از ديگران ، نه اخلاق ، نه مدارس به غلط تأسيس شده و نـه تعـاليم متداوله بشري هيچ کدام اين اطفال را راهنمايي نميکنند و مدرسه مخصوصا مرحله اي ست که آن ها را به پرتگاه عظيمي سوق ميدهد» (يوشيج ، ١٣٩٠: ٢٥٩).
هرچند نيما اين کتاب را «يک رشته تفکرات فيلسوفانه در قرن هجدهم » مـينامـد و به خواهر خود توصيه ميکند که اشتباهات او را تکرار نکند و اين کتاب را مطالعـه نکنـد (همان : ٥١٢) ولي سفارش هايي که در ادامه نامه در خصوص تربيت کودکان به خواهرش ميکند دقيقا مانند نظرات روسو در کتاب «اميل » است : «يقينا شما مطالعه اين کتاب را که در بين آن همه حساسيت ها راه نجات مغز شماست براي طرز تربيت فرخ و پرويز کوچولو در نظر گرفته ايد.
(216 :1386 او همچون روسو محيط شهر را براي تربيت کودکان مناسـب نمـيدانـد و در يکـي از نامه هاي خود خطاب به خواهرش چنين مينويسد: «من معتقدم کاملا اعتقاد دارم که اطفال را دور از شهرها تربيت کنيم ولي طبيعت نيـز محتاج به مدد است و اين مدد مدرسه اسم دارد و پيش من هرجا که بخواننـد و فکـر و روح انساني را اعتلا بدهند»(يوشيج ، ١٣٩٠: ٢٥٥).