خلاصة:
هدف پژوهش حاضر این بود که چگونه سقیفه، نهاد خلافت را بر پایههایی متزلزل و فاقد ثبات نهایی بنا نهاد. در این راستا، با روش پدیدارشناسانه و با رویکرد توصیفی- تحلیلی، بستر تاریخی سقیفه در ساختار قبیلهگرایانهی قریش، الگوی توزیع قدرت و نیل به توافق در سقیفه و پیامدهای تاریخی سقیفه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، سقیفه براساس بازگشت به نظام قدرت قبیلهمحور، کارکردی دوگانه را سبب گردید. در کوتاهمدت (عهد شیخین) به انتقال قدرت در قریش از عبدمنافیان به خردهقبایل حاشیهای انجامید؛ و در بلندمدت (از خلافت عثمان تا پایان عباسیان) محوریت قریش را بهمثابه درونمایهی خلافت در قالبی جدید (عدم التزام به ائتلاف) اما درونمایهای قدیمی (مصدریت عبدمنافیان در هستهی مرکزی قدرت) در دوران پس از اسلام تثبیت کرد. پس از سقیفه بهتدریج ابتدا دو گفتمان شیعی (منتقد وضع موجود و حامی اصلاح نهاد خلافت) و قریشی (مدافع خلافت ناشی از ائتلاف قبیلهگرایانه) و سپس از عهد عثمان بدینسو، گفتمان اموی (ملهم از ساختارهای شاهی ایران-رومی بر پایهی درونمایهی عربی) شکل گرفتند. نهایتاً امام علی(ع) سیاست تعویق و کنارهگیری را پس از سقیفه اتخاذ کردند. بر اساس این سیاست، همکاری با نهاد خلافت بهمعنای پذیرش آن نبود؛ این عدم پذیرش در هویتبخشی به شیعیان بهمثابه گروه مخالف و متفاوت با عامه مؤثر واقع گردید.
ملخص الجهاز:
هدف مقاله آن است که مشخص نماید چگونه سقیفه، نهاد خلافت را بر پایههایی متزلزل و فاقد ثبات نهایی بنا نهاد؛ هرچند عبور از این تزلزل و ایجاد ثبات، نه با اصلاح این نهاد براساس مراجعه به امام علی(ع)، آنگونه که مدنظر پیامبر(ص) و اقتضای منطق جدیدالتأسیس اسلام بود، بلکه بر پایهی انتقال قدرت پس از شیخین به عبدمنافیان تحقق یافت؛ آنگونه که اقتضای اقتدار کلاسیک قریش و منطق قبیلهگرایی پیشین بود.
هدف از طرح این مبحث، برداشتن گامی دیگر بهسمت فرضیهی مقاله در تحلیل سقیفه بهمثابه سازوکاری برای بازگشت به ساختار ائتلافگرایانهی قریش بهگونهای مخالف با نظام کلاسیک مرسوم در آن (کارکرد هاشمیان و امویان در هستهی مرکزی قدرت) است.
درواقع، دعوت به اسلام از جانب پیامبر(ص) که با حمایت نسبی هاشمیان همراه شده بود، ساختار دیرپای اقتدار و ثبات در قریش را بهچالش میکشید؛ ساختاری که مبتنیبر زنجیرهای از همکاریها و رقابتهای درون خانوادگی میان عبدمنافیان مطرح (هاشمیان و امویان) بنا شده بود و مطابق آن، خردهقبایل پرتعداد و کوچکتر قریش در ارتباط با ایندو - بهمثابه خردهقبیلههای مرکزی قریش - نظم حاکم بر دولتشهر مکه را برقرار میکردند.
آنچه گفته شد بدینمعناست که ائتلاف رخداده در سقیفه را ذیل الگویی دو سطحی میتوان توضیح داد: در یک سطح، "بازگشت به ساختار قبیلهگرایانهی قریش" بهچشم میآید که رقیب نگرش اسلامی است؛ در سطح دیگر، تلاش نظاممند گروههای حاشیهایتر قریش است که هدف آنها "عبور از نظم پیشین حاکم بر قریش" بود که ذیل اقتدار عبدمنافیان سامان مییافت.
New York: Oxford University Press.