خلاصة:
نسفی در کتاب «کشف الحقایق»، چونان یک آموزگار مدرسی، به رستهبندی مطالب و موضوعات عرفان اسلامی – به ویژه وحدت وجود- پرداخته است؛ مع الأسف، آموزگاری که کمیت تحلیلش لنگان است. در این راه، آشکار است که، همگام با و پیرو دیگر عرفا، خود را از پیچیدن به استدلالات فلسفی و کلامی دور نگاه داشته است، و مانند فلاسفة عرفانپیشهای چون شیخ اشراق، مخاطب را به گذرگاههای صعب العبور برهان و استدلال نمیبرد. با توجه به منش کتابت او، همچنان که گنجینة موروث عرفانی پیش از خود را به دوش میکشد، -که ریشههای آن را میتوان در فلسفة یونان (به ویژه افلاطون و نوافلاطونیان) و هند باستان باز جست- از برخی از اساتید عرفان، چون ابنسبعین و ابنعربی بیشترها خوشه برچیده است.
حتی در انتخاب عناوین فصول و بخشهای مختلف کشف الحقایق، بعید نیست که از آثار ابنسبعین و ابنعربی، به گونهای مستقیم تاثیر گرفته باشد؛ به ویژه در انتخاب دو عنوان اصحاب «نور» و «نار»، که مهمترین آراء نسفی را در باب وحدت وجود، میتوان در پرداخت همین دو بخش به ملاحظه کرد.
در این جستار، ریشهنگاری عقاید او در باب وحدت وجود، نشانگر تاثیر بیچون و چرای او از ابنسبعین و ابنعربی است؛ که البته در این ریشهنگاری، آراء ابنسبعین تازگی خاص خود را دارند.
ملخص الجهاز:
حتی در انتخاب عناوین فصول و بخشهای مختلف کشف الحقایق، بعید نیست که از آثار ابنسبعین و ابنعربی، به گونهای مستقیم تاثیر گرفته باشد؛ به ویژه در انتخاب دو عنوان اصحاب «نور» و «نار»، که مهمترین آراء نسفی را در باب وحدت وجود، میتوان در پرداخت همین دو بخش به ملاحظه کرد.
اینکه «بعضی از محققان رسالات عزیز نسفی را عامل همگانی شدن تعالیم ابنعربی دانستهاند» (ریجون، 1387: 39-40) باید اذعان کرد که آیا این تعالیم دربارة نظرات وحدت وجودی نسفی نیز صادق است؟ و دیگر اینکه به جز ابنعربی، چه کسانی مرجع نسفی در تقریر رسالات و نکات عرفانی- فلسفی بودهاند؟ پیشینۀ پژوهش نسفی در کشف الحقایق و دیگر آثار خود، نام برخی از بزرگان مشایخ، چون ابنعربی، ابنسینا، سعدالدین حمویه و ...
را میبرد، اما آیا گزارشهای او دقیق و نعل به نعل، آراء مشایخ و فلاسفة مذکور است، یا اینکه اشارات ایشان را تراش داده است؟ احسان رئیسی (و همکاران) در مقالة «هستی و مراتب آن از دیدگاه عزیز نسفی»، موضوع وحدت وجود و گفتههای نسفی را در این باره چکیده و طبقهبندی کرده است.
نسفی در برخی از آثار خود تنها به گزارش آراء و افکار پیشینیان بسنده کرده است، که البته کشف الحقایق نیز- با نظر به اشارة مصحح [= مهدوی دامغانی] در آغاز کتاب که این اثر مهمترین اثر نسفی است (نسفی، 1344: سی) در این زمره قرار میگیرد.
» (الإدریسی، 1998: 40 و مجتبایی، 1374: 663) البته ما بر آن نیستیم که هرچه نسفی در باب وحدت وجود «کشف الحقایق» بیان کرده، از آثار ابنسبعین یا ابنعربی (و شارحان آثار این مشایخ) است، چه اینکه در حوزة عرفان اسلامی نکات مشترک فراوانی وجود دارد که از آیات قرآن و احادیث گرتهبرداری شده، و در طول تاریخ تکرار شده است.