خلاصة:
رانسیر با تاکید بر این جمله که «در کُنه سیاستورزی زیباییشناسی است» به بررسی وجوه زیباییشناسانه سیاست و وجوه سیاسی زیباییشناسی در جایی میپردازد که عملی آن مقولات مربوط به امر محسوس را اصلاح کرده و یا تغییر و دگرگونی در آن بوجود آورده باشد. این طرح با پیشفرض گرفتن «برابری» در اندیشه و دستگاه فکری او به بازاندیشی نسبت میان سیاست و زیباییشناسی میپردازد. از نظر رانسیر هر دوی این حوزهها «از راههای موازی، به موضوعات واحدی میپردازند». این دو ساحت که هر یک به شیوه خود توزیع مجدد امر محسوس را موجب میشوند، با ایجاد اشکال مختلف ابداع و نوآوری، گفتار و بیان را از تقلیل به نقشهای در نظر گرفته شده رها میسازند. در جایی که این دو حوزه در یک درهمبودگی و همبستگی با برچیده شدن منطق توزیع امرمحسوس و بازتوزیع آن، مرزهای تجربهگری را میگشایند؛ آن هم با پیشفرض گرفتن برابری که امر سیاسی را در راستای رهایی محقق میسازد.
By saying that ‘in essence, politics is aesthetics’, Rancière seeks the aesthetical aspects of politics and the political aspects of aesthetics at the point in which an action amends or changes the sensible categories. By postulating the concept of ‘equality’ in his thought, Rancière re-examines the relation between politics and aesthetics. ‘Both of these subjects’ he maintains ‘are dealing with the same issues through parallel ways’. Both of them, re-distribute the sensible by their own idiosyncratic ways and by creating different forms of innovations, they emancipate the dialogue and speech from its pre-defined roles. There is an integration and sameness of these two and by eliminating the distributive logic of the sensible and re-distributing it, they open up the boarders of experience. That is done only by postulating equality that brings out the emancipation for the political. That is done only by postulating equality that brings out the emancipation of the political.
ملخص الجهاز:
ديالکتيک امر سياسي و زيبايي شناسي : تاملات نظري ژاک رانسير در باب زيبايي شناسي و نسبت آن با سياست معصومه محمدياري دانشجوي دکتري انديشه سياسي ، گروه علوم سياسي ، واحد تهران مرکزي ، دانشگاه آزاد اسلامي ، تهران ، ايران دکتر محمد توحيدفام دانشيار و عضو هيات علمي گروه علوم سياسي ، واحد تهران مرکزي ، دانشگاه آزاد اسلامي ، تهران ، ايران چکيده رانسير با تاکيد بر اين جمله که «در کنه سياست ورزي زيبايي شناسي است » به بررسي وجوه زيبايي شناسانه سياست و وجوه سياسي زيبايي شناسي در جايي ميپردازد که عملي آن مقولات مربوط به امر محسوس را اصلاح کرده و يا تغيير و دگرگوني در آن بوجود آورده باشد.
اين دو ساحت که هر يک به شيوه خود توزيع مجدد امر محسوس را موجب مي شوند، با ايجاد اشکال مختلف ابداع و نوآوري ، گفتار و بيان را از تقليل به نقش هاي در نظر گرفته شده رها مي سازند.
رانسير همين تعريف از کارگر را به عنوان توزيع امر محسوس در نظر گرفته و نتيجه ميگيرد که در اين صورت «قلب «انقلاب » تقسيم بندي زمان است »(رانسير، ١٣٩٢ب : ٥٥).
رانسير با تاکيد بر اين جمله که «در کنه سياست ورزي زيبايي شناسي است »به بررسي وجوه زيبايي شناسانه سياست و وجوه سياسي زيبايي شناسي در جايي مي پردازد که عملي آن مقولات مربوط به امر محسوس را اصلاح کرده و يا تغيير و دگرگوني در آن بوجود آورده باشد.
فهم اينکه زيبايي شناسي سياست است ، ناظر به اين دريافت است که توزيع امر محسوس شکلي سياسي به خود دارد.