ملخص الجهاز:
"نکتهی دیگر این است که رشد هنری کانتور از یک روند خطی پیروی نمیکند؛ خلاقیت او،نوعی جمعآوری و انتخاب از میان چیزهایی متناقض و متضاد (contradictions and antinomies) است؛او بهطور همزمان،مستعد پذیرش گرایشهای گذرا و نیز تمایلات ماندگار در هنر مدرن بود؛درحالیکه به شدت به نوشتههای نظری خود نیز پایبندی نشان میداد[...
بعد از سال 1956،در طول دوران استالینزدایی13 (de-stalinization) -معروف به دوران یخزدایی (Thaw) -کانتور یکبار دیگر به خارج از کشور سفر کرد و هنگامیکه به وطن بازگشت،مجاز به مشارکت در جریان اصلی (mainstream) فعالیتهای فرهنگی کراکو (به تصویر صفحه مراجعه شود) "کلاس مرده"،کریکوت 2،1975 شد.
نخستین اجرای تئاتر کریکوت 2 در سال 1956،نمایشی بود با نام ماهی مرکب (The Cuttlefish) نوشتهای استلانیسلاو ویتکیه ویچ14،کریکوت 2،در این نمایش،با تکمیل و به اجرا درآوردن تئوری کانتور در مورد تئاتر خودگردان (Autonomous Theatre) ،اولین مرحلهی رشد و تکامل (11)- Marcel Duchamp (1887-1968) ،نقاش فرانسوی،خالق حاضر-آمادهها(معرفی اشیای پیش پا افتاده به عنوان نوعی از هنری).
(به تصویر صفحه مراجعه شود) کانتور،و"ویلهپوله،ویلهپوله"،1980 "بگذار هنرمندان از صفحهی روزگار محو شوند" (Let the Artists Die) (اجرای کانتور در سال 1985)که برای نخستینبار در یک کارخانهی متروک در نورنبرگ به اجرا درآمد، آوارگیهای غمانگیز هنرمندی به نام فیت اشتاس17در میان دو شهر نورنبرگ و کراکو را با تاریخ لهستان که به شکل ژنرال یوزف پیوسوتسکی18جسمیت یافته، مرتبط کرده است.
این شخص کیست؟نقش او چیست؟بازگیران آگاهند که ممکن است او در بازی آنها را اصلاح کند و یا صدای موسیقی را کم یا زیاد کند؛اما تماشاگران برای کشف اینکه آیا کانتور واقعا همچنان که یک رهبر ارکستر،نوازندگان خود را رهبری میکند،به راهبری اجراهای خویش میپردازد یا نه، در نوعی سردرگمی به سر میبرند."