ملخص الجهاز:
"دراماتورژهایی که با تولیدکنندگان نمایشهای غیر رئالیستی همکاری میکنند،معمولا اینگونه پرسشها را مطرح میکنند: «آیا زیر متن برای تماشاگر واضح و شفاف خواهد بود؟آیا پیوند میان عمل و احساس به قدر کافی روشن است؟»و این دراماتورژها برای کمک به کارگردانان و بازیگران در خلق شخصیتهایی کامل از طریق تحقیقات خود به گردآوری اطلاعاتی مربوط به مردم واقعی روی میآورند که بیماری و نقصان،جایگاه اجتماعی- اقتصادی،روانپریشیها و...
در کار روی نمایشنامهی"بازی آمریکایی"اثر پارکز،دراماتورژ باید به کارگردان و بازیگران کمک کند که به کاوش در این خصوص بپردازند که"پدر جد"میتواند به"پدر جعلی"،"پدر متخاصم"و"روز پدر"اشاره و ارجاع کند نه برحسب روانشناسی فردی بلکه به اعتبار پژواکهایی که در درون دنیای نمایشنامه از نظر اجتماعی ایجاد میشود.
اما اگر کارگردان با انتظارات آثار غیر رئالیستی آشنایی کافی نداشته باشد،دراماتورژ میتواند به کارگردان کمک کند تا فنونی برای تمرین انتخاب شود که ورودیهای متن را به جای آنکه ببندد باز کند؛تمرینهایی که نیازمند شخصیتهای کاملا بالنده نیست بلکه بیشتر پیکرها را میآفریند و همه را در دنیایی بدون زمان گاهشمارانه (achronological) بیمنطق (alogical) ،و بدون پایان(با پایان باز- open-ended )بهراحتی ساکن میسازد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) "جنگل دیوانه" اثر کاریل چرچیل به کارگردانی شارون اندریوز (Sharon Andrews) 1998 نتیجه چون دنیای غیر رئالیستی به عنوان یک فرم،سادگی وانسجام را برنمیتابد به خصوص مورد علاقهی نماینشامهنویسانی است که احساس میکنند جهانبینی آنها وجه مشترکی با رسانههای مردمپسند و بازنمودهای سیاست را نیز قبول ندارند."