خلاصة:
بسیاری از رهبران اروپایی به این موضوع اشاره میکنند که در سالهای اخیر چندجانبهگرایی، ائتلافها و موافقتنامههای بینالمللی شکننده شده است. این وضعیت بهویژه پس از ورود «دونالد ترامپ» به کاخ سفید بدتر شده است، زیرا او به سیاست بینالملل از منظر حاصل جمع صفر و اقدامهای تلافیجویانه نگاه میکند. هماکنون اتحادیه اروپا با چالشهای مختلفی در محیط همسایگی خود روبهرو است و محیط امنیتی پرمخاطرهای دارد. از سوی دیگر، سیاستهای روسیه بهویژه پس از بحران اوکراین در سال 1393 تهاجمیتر شده و با جنگ غیر متقارن روسیه بهویژه در حوزه سایبری همراه شده است. همچنین شمال آفریقا و خاورمیانه به محل رقابت نیابتی کشورهای مختلف تبدیل شده است. مجموعه این عوامل در کنار بیمیلی آمریکا در دوره ترامپ و البته سیاست چرخش این کشور به شرق، موجب شده تا اتحادیه اروپا بهویژه در راهبرد جهانی خود تاکید بسیاری بر استقلال راهبردی داشته باشد. از اینرو، در دو سه سال اخیر رهبران اروپایی از استقلال راهبردی اروپا سخن میگویند. در این مقاله تلاش شده تا دلایل اساسی تلاش اتحادیه اروپا برای بهرهمندی از استقلال راهبردی و مواضع کنشگران مختلف و البته چالشهای پیش روی اتحادیه در این زمینه بررسی شود.
Over the last few years, there have been developments in the West Asian region that have more or less shared features in their nature. Although events of North Africa like developments of Egypt, Libya, and Tunisia have been called with the title of Revolution, Movement, and Arab Spring they do not seem to have the necessary characteristics to categorize them into a political and social movement. In other words, each of these developments led to dictatorship, civil war, and internal rivalries. On the other hand, there have been other developments in West Asia, including Iraq, Lebanon, and Iran, which their common reason has been to protest economic problems. In fact, because of the economic problems in these countries, we witnessed street protests in the major cities of these countries. Protests in these countries were sporadic, unintended, and in some cases with the specific program but without the leadership of any individual, group, or guiding thought. The present paper examines the extent to which recent developments in West Asia can be analyzed in terms of social and political movements.
ملخص الجهاز:
مجموعه این عوامل در کنار بیمیلی آمریکا در دوره ترامپ و البته سیاست چرخش این کشور به شرق، موجب شده تا اتحادیه اروپا بهویژه در راهبرد جهانی خود تأکید بسیاری بر استقلال راهبردی داشته باشد.
در واکنش به افزایش سطوح تهدید از جمله ضمیمه شدن کریمه به روسیه، افزایش فشارها از سوی ایالات متحده بر اروپا برای مسئولیتپذیری بیشتر در حوزه امنیت و دفاع، شکلگیری تردیدها به دلیل نوع رفتار ترامپ در مورد بیتمایلی واشنگتن برای استمرار حمایت از امنیت اروپا، بروکسل بیش از هر زمان دیگری متقاعد شده است به دنبال رویای استقلال راهبردی برود.
استقلال راهبردی اروپا به توانایی دولتهای اروپایی به تعیین اولویتهای خود و تصمیمگیری مستقل در عرصه سیاست خارجی، دفاعی و امنیتی و داشتن ابزارهای مورد نیاز برای اجرای این تصمیمها، و در صورت تمایل با دیگر شرکا اشاره دارد.
در حالیکه بحثها در مورد استقلال راهبردی اروپا از دهه 90 میلادی به این سو همواره مطرح بوده، اما چهار تحول موجب شده است که این مفهوم در این مدت وقت اخیر بیشتر به گوش میرسد: ظهور مجدد سیاست قدرت در همسایگی اروپا، نگرانیهای اروپا در مورد تغییر اولویتهای امنیتی و دفاعی آمریکا نسبت به اروپا بهویژه در دوره ترامپ، افول جهانی نظم لیبرال و قاعدهمحور و چالشهای درونی نسبت به انسجام وحدت اروپایی بهویژه با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و قدرتیابی احزاب راست افراطی.
Retrieved January 10, 2020, from European Union Institute for Security Studies: https://www.
ee/wp-content/ uploads/2019/10/ICDS_Report_European_Strategic_Autonomy_J%C3%A4rvenp%C3%A4%C3%A4_Major_Sakkov_October_2019.