ملخص الجهاز:
"» سال 1767 به دنبال محبوبیت شهر هامبورگ که میخواستند آنجا تئاتر ملی بنا کنند،راه افتاد،او میخواست و عنوان منتقدی کارکشته و نمایشنامهنویس آلمان به وظایف خود جامه عمل بپوشاند، ولی این تلاش در سال 1769 به خاطر عدم آگاهی اشرافیون هامبورگ که بیشتر به سرگرمی و کمتر به هنر بها میدادند با شکست مواجه شد.
» لسینگ چه در نامههای ادبی و چه در "لائوکون"خواستار هنر رئالیستی بود و علیه تأثیرگذاری کلیسای انجیلی جبهه میگرفت،چون موضع آنها بر تصاویر شاعرانه تأثیری منفی به جای مینهاد: «آرزو میکردم تا نام اثر هنری را به چیزی نسبت دهند که در آن آثار هنرمند بتواند به معنای واقعی کلمه خود را هنرمندانه نشان دهد و در آن آثار زیبایی به منظور آغاز و پایان کار باشد.
همزمان تحلیل خود را ارائه داد و هدف او از این تحلیل فعال کردن نیروهای انسانگرا علیه طبقهء حاکم بود:«ارسطو در هیچ کجا نمیگوید که سه وحدت زمان، مکان،رفتار،بدین منظور است که نمایشنامهها باید در یک مکان و در یک روز به اجرا درآیند و از یک درونمایهء رفتاری سرچشمه گرفته باشند.
"کلوتس"به برخی از حدثیات جانبی ساختمان"لائوکون" تاخته بود و با این موضعگیری میخواست تمام نوشتههای لسینگ را بیارزش جلوه دهد،لذا لسینگ دست به کارشد و مبادی اساسی نقد علنی را ابراز کرد و"گام آهنگین"مشهور خود را بنا نهاد،که اصولا انسان چگونه باید چیزی را نقد کند:«با نرمش و چاپلوسی علیه آغازگران،با تحسین تردیدآمیز و با تردید تحسین آمیز علیه استاد،ترسآفرین و مثبت علیه جاهل و ناشی،با تمسخر علیه وراجان و با تلخی هرچه بیشتر علیه مفسدین غرق در مرز و راز»(نامه 57)."