ملخص الجهاز:
"تمام تلاشهایی که تنها براساس کسب علم و شناخت دربارۀ دین صورت میگیرند،همگی خیال خامند؛چون همانطور که سری اورو بیندو اشاره میکند:«ویژگیها و قابلیتهای روشنگرانه حتی در آن بخشهایی از دانش دینی که بیشترین شباهت را به فعالیتهای فکری دارند،عبارتند از وحی،الهام،اشراق و ادراک شهودی که از سطحی فرا عقلانی به ما میرسند؛نه قدرت تخیل،منطق و قضاوت عقلانی».
البته نمیخواهم بگویم هر فلسفهای بدون اتکا به دین بیفایده است،در واقع جستجوی حقیقت برای نفس حقیقت ارزش ذاتی خود را دارد و حتی یک فلسفه بیرابطه با دین نیز میتواند دست کم روزنهای به سمت سرنوشت روحانی و انسانی به روی ما بگشاید.
به گفته سری او رو بیند و«تمام ادیان،علوم غریبه و تمام تجارب خارق العاده روانی نشانههای راه و&%11105FYKG111G% جهتهایی هستند که ما را در مسیر تعالی روح نهان و خود جوش انسان هدایت میکنند»7 عقل و دین فلسفه به طور کلی به عقل و عقل گرایی اتکاء دارد.
ب-آیا عقل اساسی متقن برای دین فراهم میکند؟ مسألۀ بعدی فلسفه دین این است که گرچه دل و احساس بنیان دین را تشکیل میدهند و نه عقل،اما آیا عقل هیچ نقشی در دین ندارد؟آیا عقل را ارائه دلایل و توجیهات عقلانی برای اعتقادات دینی بنیانهای دین را تحکیم نمیبخشد؟اصولا دین مستلزم ایمان به واقعیت نا دیدنی(غیب)،ازلی و متعالی است.
بنابراین، عقل با کنار گذاردن بیشتر آنچه که کهنه و منسوخ، فساد آلود و مضر بوده است نقش مهمی در تاریخ دینی ایفا کرده؛گو اینکه این نقش از حدود منطقی خود فراتر رفته و منجر به تضعیف دین شده است."