خلاصة:
صلح و دوستی یکی از مهمترین و بنیادیترین مبانی وحدتبخش در جامعه است. از وظایف تعریفشدهی حاکمیت در نظام بشری، تأمین، حراست و تقویت زیرساختهای صلح در جامعه است. یکی از مبادی وحدتآفرین در جامعه برقراری انصاف و عدالت است که اجرای هوشمندانه و منطقی آن در میان اقشار و طبقات گوناگون جامعه ضمان برقراری صلح و امنیتی پایدار، پویا و عمیق است؛ بهبیاندیگر یکی از ثمرات و دستاوردهای اجرای انصاف در تعاملات اجتماعی رشد و افزایش میزان محبوبیت افراد در میان یکدیگر و بهتبع آن زمینهسازی صلح و آرامش در جامعه است. در یک نگاه کلی آنکس که در تعاملات اجتماعی خویش به دیگر خواهی و دیگراندیشی ملزم باشد در این فرآیند عنصری مهم و تأثیرگذار بوده که ناخودآگاه به جریان صلح گرایی و امنیت خواهی پیوسته است. در کتب آسمانی و ادبیات ارزشی ما به طرق گوناگون به تعمیق و تحکیم اصول و مبانی مصالحه و مؤانسه بین افراد عنایتی خاص صورت پذیرفته است که این امر حاکی از این حقیقت اجتنابناپذیر است که اسلام همواره مدافع صلح و دوستی بوده و از منازعه و پیکار رویگردان بودهاست. هدف این پژوهش نیز که با شیوهی تحلیلی- توصیفی انجامگرفته است نگاهی به یکی از مهمترین فرازهای نامهی 31 نهجالبلاغه- که بهقاعدهی زرین شهرت یافته - و تجلی آن در اشعار شاعران ایرانزمین است. بهطورکلی میتوان گفت ماحصل مقالهی حاضر آن است که قاعدهی مذکور تحت عنوان یک قاعده فرازمانی و مکانی انسان را در یک چالش بزرگ با خویش قرار میدهد. نیرویی که او را وادار به خودشناسی و دیگرشناسی و بهتبع آن رعایت اصل احترام به وجدان و اجرای عدالت فرا میخواند. تلاش فرهنگی ادبای این سرزمین در نهادینهسازی قاعدهی زرین نیز از نیمهی دوم قرن سوم تا عهد حاضر ساری و جاری بوده و الفاظ و فحوای کلام آنان گواهی بر این ادعاست.
ملخص الجهاز:
پس به طور خلاصه ميتوان گفت : صلح و آرامش بدون ايمان به دست نمـيآيـد و نقطه ي حضيض و اوج ايمان انصاف است و شاعر چه زيبا ميسرايد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) روش پژوهش ما در اين پژوهش با روش توصيفي به ارائه ي تصويري از مفهوم صلح و قاعده زرين پرداخته و از نسـبت آن با ايمان در زندگي بشر سخن به ميان آوردهايم ، سپس با ارائه ي نمونه هايي از سرودههاي شـاعران (از نيمه ي دوم قرن سوم تا دورهي معاصر) به اهميت قاعدهي زرين در تحکـيم صـلح و دوسـتي در جامعـه اشاره داشته ايم .
ياد دارم ز پير دانشمند تو هم از من به ياد دار اين پند هر چه بر نفس خويش نپسندي نيز بر نفس ديگري مپسند (سعدي، ١٣٢٠: ١٦٦) در جاي ديگري رأس ايمان و علم را رعايت انصاف و عدالت در روابط اجتماعي ميداند: چيست داني سر دين داري و دانشمندي آن روا دار که گر بر تو رود بپسندي (همان:١٨٩) بنا به گفته ي اين شاعر بلندآوازه انسان بايد در گفتار و رفتار متعادل و سنجيده عمل کند: چو دشنام گويي دعا نشنوي به جز کشته خويشتن ندروي مگوي و منه تا تواني قدم از اندازه بيرون و ز اندازه کم (همان، ١٣٨٤: ٣٩٠) ٨-١٢) مولوي مولانا جلال الدين محمد بلخي مشهور به مولوي شاعر بزرگ قرن هفتم هجري قمـري اسـت .