خلاصة:
برقعی از جمله افرادی است که با برداشتهای ظاهری از قرآن، از عقاید شیعی فاصله زیادی گرفت و با رویکردی وهابیگونه، به نقد عقاید شیعی به صورت افراطی پرداخت. پژوهش حاضر با روش توصیفی، تحلیلی، به واکاوی نقّادانه دلایل برقعی پیرامون نفی توسّل به اهلبیت: پرداخته است. وی با محور قرار دادن تعدادی از آیات قرآن و سیره، با دلایل «مشرکانه بودن هر گونه درخواست و توجه به غیر خداوند»، «عدم نیاز خداوند به وزیر»، «بیاطلاعی انبیاء و امامان: از اهل دنیا پس از مرگ خود»، «عدم دستور قرآن و اهلبیت: برای توسل»، «عدم ارتباط مصادیق و معانی «وسیله» در آیه 35 مائده به اشخاص» و «غیرقابل تجربه و آزمایش بودن توسل»، توسل را بدعتی آشکار و فاقد مبنا میداند. اما اشکالات روشی متعدد وی مانند «عدم جامعنگری و عدم تتبع کامل آراء»، «عدم دقت در سیاق مطالب» و «عدم دقت در معنای دقیق واژگان و یکسانانگاریهای فاقد مبنا»، نظرات وی را از منظر عقل و نقل، غیرقابل پذیرش مینمایاند.
Burqa‘i is among those figures who have distanced themselves from true Shia beliefs by exoteric interpretation of the Qur’an, and have criticized the beliefs of Shi’ism with an extreme Wahhabi approach. This research, using analytical – descriptive method, has analyzed and criticized his reasons in rejecting Tawassul (invocation) of the Ahlulbayt (peace be upon them). He considers Tawassul as a clear baseless innovation using some verses of the Qur’an and hadiths as his base of argument like: “Any request or focus on other than God being an act of polytheism”, “Lack of God’s need on a successor”, “Prophets and Imams’ lack of information on the people of the world after their death”, “Lack of Qur’an’s command or the Ahlulbayt on Tawassul”, “Lack of connection between example and content of the term ‘Vasila’ in verse 35 of chapter Al-Ma'idah”, and “Tawassul not having the capability of being tested”. However his methodological mistakes include “lack of comprehensive view and lack of complete research on the views”, “lack of focus and complete understanding of the context”, and “lack of thorough understanding of technical terms and setting baseless equal meanings”, which has made his view unacceptable according to reason and narration
ملخص الجهاز:
بر اساس تتبع نگارندگان در مجموع آثار برقعی، آرای وی پیرامون نفی توسل به اهل بیت: در آثاری مانند «تفسیر تابشی از قرآن»، «خرافات وفور در زیارات قبور»، «دعا(با دعـاهایی از قرآن کریم)»، «تضاد قرآن و مفاتیح الجنان» و «عرض اخبار اصول بر قرآن و عقول» وجود دارد و وی با استناد به آیات متعددی از قرآن و استشهاد به برخی روایات و سیره، درصدد القای این نگرش به مخاطبان است که هیچ گونه مستند شرعی، توصیه ارشادی، برهان عقلی و یافته علمی برای تأیید توسل به اهل بیت:وجود ندارد و این آموزه شیعی، بدعت و پدیدهای ساختگی توسط شیعیان و نشانه شرک ایشان بوده که به دلیل فقدان مبنا، باطل است.
به نظر میرسد میتوان دلایل وی برای اثبات این ادعا را ذیل عناوین «مشرکانه بودن هرگونه درخواست و توجّه به غیرخداوند»، «عدم نیاز خداوند به وزیر»، «بیاطّلاعی انبیاء و امامان: از اهل دنیا پس از مرگ خود»، «عدم دستور قرآن و اهلبیت: برای توسل»، «عدم ارتباط مصادیق و معانی «وسیله» در آیه 35 مائده به اشخاص» و «غیرقابل تجربه و آزمایش بودن توسل»، دستهبندی کرد که در ادامه، تحلیل و نقد خواهند شد.
(تضاد قرآن و مفاتیح: 224-206) به نظر میرسد برقعی از یک سو، از آنجا که به تصریح قرآن (لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِر)(احزاب: 21)، پیامبر9 الگویی شایسته معرفی شده، درصدد القای این مطلب است که همان طور که خدا برای رفع حوائج پیامبر9کافی است، برای پیروان پیامبر9 نیز خود خداوند کفایت میکند و آنها باید به پیامبر9اقتدا کنند، بنابراین توسل به اهل بیت: و درخواست کفایت از ایشان، کاملاً خلاف نص قرآن است.