خلاصة:
فمنیسم را غالبا به عنوان نهضتی که خواستار حقوق کاملا برابر با مردان است، تعریف میکنند، ولی نکته مهم این است که برابریهای
مورد نظر فمنیسم فراتر از تساوی در چارچوب قانون میباشند. هدف فمنیسم از بین بردن همه تفاوتهای موجود در نقشهای اجتماعی
مبتنی بر تفاوتهای جنسیتی است و همین نکته است که فمنیسم را از دیگر نهضتهای زنان متمایز میسازد. در این مقاله، نخست با
نگاهی خاص به مسائل فلسفی و کلامی مرتبط با اسلام، مقدمه کوتاهی ارائه گردیده، سپس ضمن بررسی فلسفه و الهیات فمنیستی به
مقایسه میان آموزههای فمنیستی و تعالیم اسلامی پرداخته و ناسازگاری کامل این دو روشن شده است. در نهایت، با توجه به نهضت
اسلامی زنان، نکاتی خاطرنشان گردیدهاند.
ملخص الجهاز:
با وجود این، معمولا اذعان میکنند که کار دوبوار موضوعات اساسی آثار فمنیستهای بعدی را تعیین کرده است؛ موضوعاتی همچون تفاوت بین جنس و جنسیت [ویژگی بیولوژیکی و اجتماعی ناظر به جنس]، توجه به خود زیستنامهنگاری (1) به منزله یک بیانیه سیاسی، و نیز نیاز به استفاده از رشتههای گوناگون برای تحلیل نقش جنسیت.
هرچند این کار سطحی به نظر میرسد، اما فمنیستهای میانهرو در رشته الهیات غالبا پیامهای اصلی مسیحیت را به فراخوانی برای آزادی، بخصوص آزادی زنان از سلطه مردان تفسیر میکنند، و این چیزی است که موجب از بین رفتن خانواده سنتی خواهد شد.
بنابراین، نه تنها مفهوم الهیات اسلامی بر خلاف آنچه در تثلیث به چشم میخورد فارغ از جهتگیری مردانه است، بلکه در اسلام، نزدیکترین چیزی که میتوانیم به اندیشه ارتباطات درونی خدا، که در مسیحیت با عنوان «تثلیث» از آن بحث میشود پیدا کنیم، اسماء و صفات الهی است که در آن، نه تنها تبعیض علیه زنان وجود ندارد، بلکه زنان بسیار قابل احترام نیز هستند؛ زیرا رحمت خدا بر غضب او تقدم دارد.
به نظر میرسد شمار قابل ملاحظهای از زنان مسلمان تحت تأثیر افکار فمنیستی، صادقانه بر این باورند که تفسیر درست اسلامی تفسیری است که خواهان برابری مطلق زن و مرد در حقوق و همه تفاوتهای مبتنی بر جنسیت است که در فقه اسلام با تفسیر سنتی آن وجود دارد.