خلاصة:
زیباییشناسی فمینیسم چون سایر مقولات این مکتب مفروضات بنیادین و سنتی غرب را
بهدلیل تکیه بر پیشفرضها و نظریات متعصبانه و یکسونگری جنسیتی، مورد انتقاد قرار
داده و این مفروضات را محور اساسی در شکلگیری و عملکرد زیباییشناسی میداند. لذا
معتقد است در حوزة هنر و زیباییشناسی، تبعیض جنسیتی مانع رشد نبوغ، استعداد و
خلاقیت زنان برای تولید آثار هنری شده است؛ پس با تمسک به رویکردهای فلسفی،
انتقادی، روانکاوانه هم برای اثبات تمایزات آثار هنری زنان و مردان تلاش نموده و هم
به دنبال ارائه چهارچوبی با ویژگیهای سبکی مشترک در آثار هنری زنان است تا بتواند
کیفیتهای زنانه قابل تشخیصی را در فرهنگ عمومی جریان دهد.
Aesthetics of feminism like the other concepts in this school has formed on the basis of criticisms of the basic and traditional assumptions of philosophy and in the case of art functions، because of reliance on prejudiced and biased gender theses، it has injected uncertainty into all parts. In the field of art and aesthetics، it considers gender discrimination as a barrier for the growth of ingenuity، talent، and creativity in women to produce artistic works. Thus، resorting to philosophical، critical، and psychoanalytic approaches it has both tried to prove the existence of differences between the artistic works of women and men and to present a framework with similar stylistic characteristics in women’s artistic works to flow distinguishable feminine qualities in the public culture.
ملخص الجهاز:
"خلاصه آنکه اهداف زیباشناسی با خود معنای جنسیتی همراه با مفاهیم «زیبایی» و «تعالی» را به دوش میکشد، چنانکه کانت در آخرین اثر خود تحت عنوان «مشاهداتی برحس زیبایی و تعالی» اظهار میدارد: «فکر یک زن فکر زیبایی است، ولی زن ناتوان از درک و دریافت مداوم و بصیرت لازم در مورد «تعالی» است، لذا با چنین محدودیتی، زنان امکان تجربة مفهوم «تعالی» و وارد شدن به حوزة رقابت برای درک ارزش مادی و معنوی عظمت و اهمیت تعالی در طبیعت و هنر را ندارند، چرا که مفهوم «تعالی» به نوعی در تعارض با «زیبایی» است و محصول درگیری با طبیعت میباشد و سرشت ضعیفی که از زنان به تصویر کشیده شده و محدودیتهای اخلاقی، همراه با محدودیتهای اجتماعی آنان سهم قابل توجهی در ایجاد مفهومی از «تعالی» دارد که دارای خصوصیات مذکرگونه است.
نگرشهای روانکاوانة جدید در مورد احتمال جنسیتپذیری تجربه حسی به وسیله نظریهپردازانی چون «لوس ایریگری» و «هلن سیکسس» موجب شد تا تعدادی از هنرمندان فمینیست تجربیات جدیدی را در خلق آثار هنری و تحقیق در مورد چنین نظریهای به کار گیرند، از جمله در نقاشی و مجسمهسازی بهجای خلق تصاویری از طبیعت بیجان و زندگی آرام که در هنرهای کلاسیک متداول است، به استفاده از مواد غذایی واقعی و فسادپذیر برای القای ذوق و عقاید خود روی آوردند و به نوعی با عقاید زیباشناسی سنتی که هنر را به عنوان ارزش ماندگار قلمداد میکرد، به مقابله پرداختند، به اعتقاد آنان هنر باید به جای ارضای ذوق، سلیقه و لذت حاصل از چنین قراردادی (که دارای رویکردی مردانه است)، موجب برانگیختگی تنفر در هنگام تصور احساس لذت گردد.
Lauter, Estella “Re-enfranchising Art: Feminist Interventions in the Theory of Art” Aesthetics in Feminist prespective, Lippard, Lucy, (1995) “The Pink Glass Swan”: Setected Essays On Feminist Art, New York Press."