خلاصة:
دموکراسی در عصر جهانی شدن یکی از چالش برانگیزترین واژه در سیاست است چرا که در عصر بیست و یکم هر متفکری سعی در ارائه تعریفی جدید از آن را داشته است. همچنین در چند دهه اخیر ابعاد مختلف دموکراسی اعم از دموکراسی جهان وطنی، دموکراسی اجتماعی، دموکراسی عاطفی مورد توجه نظریه پردازان بوده است. در این پژوهش سعی شده که به ارائه تعریفی جدیدی از دموکراسی در اندیشه شریعتی بعنوان یکی از روشنفکران دینی پرداخته شود. شریعتی دو نوع دموکراسی معرفی میکند: یکی دموکراسی آزاد و دیگری دموکراسی متعهد. دموکراسی آزاد همان است که با رأی مردم روی کار میآید و تعهدی جز آنچه مردم می خواهند ندارد. دموکراسی متعهد نیز معمولا پس از یک تحول انقلابی شکل میگیرد و حکومت گروهی از نخبگان است که خود را متعهد به یک ایدئولوژی میدانند.از نظر شریعتی، دموکراسی حقیقی یک شکل ثابت از حکومت نیست بلکه یک مرحله از مراحل رشد و استقلال هر جامعه محسوب میشود
Democracy is one of the most challenging words in politics in the globalization era, because every scholar of 21st century has his/her own definition of it. Also, in the recent decades, other aspects of democracy has been explored by theorists including cosmopolitism democracy, social democracy and emotional democracy. In this survey, we have discussed a new definition of democracy based on the notions of Dr. Shariati, a religious savant. He introduces two types of democracy: liberal democracy and committed democracy. In liberal democracy, power is determined by people's vote and is only committed to what people want. Committed democracy is formed after a revolutionary change and is the ruling of a group of elite who are committed to a certain ideology. Dr. Shariati believes that real democracy is not a constant form of ruling and is actually one of the levels of any society's development and becoming independent
ملخص الجهاز:
(هانتينگتون ،١٨:١٣٧٣) هانتينگتون در کتاب مشهور خود با عنوان موج سوم دموکراسي در پايان سده بيستم سه موج دموکراسي را از زمان شکل گيري نظام هاي دموکراتيک در اروپا تاکنون از يکديگر تفکيک کرده است : موج اول : اين موج در طي سال هاي ١٨٢٠م تا پس از جنگ جهاني اول فعال بوده است و ريشه در انقلاب هاي امريکا و فرانسه دارد.
هانتينگتون ايجاد موج سوم را نيز نتيجه ترکيب عوامل مختلفي ميداند که در ميان آنها پنج عامل نقش عمده را دارند: ١ـ بحران مشروعيت نظام هاي سياسي در پي ناکاميهاي اقتصادي ـ سياسي؛ ٢ـ رشد طبقه شهرنشين ؛ ٣ـ تغيير عقايد در کليساي کاتوليک ؛ ٤ـ تغيير سياست هاي ايالات متحده امريکا، جامعه اروپا و روسيه در کشورهاي تحت نفوذ ٧٧ خود به نفع دموکراسي؛ ٥ـ تأثير مشابه در ديگر کشورها از طريق وسايل ارتباطي نوين .
مهمترين محورهاي تفاوت ميان اين دو عبارتند از: ١- در نظام ولايت فقيه نسبي گرايي معرفتي و عدم اعتقاد به حقايق ثابت و مطلق ، پذيرفته نيست زيرا از ديدگاه اسلامي همواره حقايق ، اصول و ارزش هاي ثابت و غير متغيري وجود دارند که از سوي خداوند متعال به وسيله وحي براي هدايت جامعه انساني فرستاده شده اند.
بنابراين همه نظريات دموکراسي الگوي مورد نظر خود براي اداره جامعه را بر رأي و مشارکت مردم در سياست مبتني کرده اند و مداخله مردم را به عنوان پايه شکل گيري و مشروعيت حکومت در نظر گرفته اند، هر چند که گستره اختيارات مردم در نظريات مختلف دموکراسي متفاوت است .