خلاصة:
هدف مقاله حاضر آن است تا نشان دهد اولین اثر و شاید بتوان گفت مهمترین اثر نظامی که بیشتر محققان معتقدند ساختار بسیار پیچیدهای دارد کتاب مخزنالاسرار است.نظامی هنگام سرودن این اثر مشغول ریاضت بدن و تهذیب و تصفیه روح و مراقبت در اعمال دین بوده است و کتاب،حاصل چله نشینی وی است. نظامی در این اثر بیشتر از هر چیز به متافیزیک توجه داشته است یعنی به اندازه توجه به هنر و ارکان زیبایی شعر،به اندیشه نیز توجه داشته است اندیشهای که بزرگ ترین کار کرد آن رسیدن به معرفت و خودشناسی و شناخت حقیقت هستی بوده است.وی از دیدار نفس یا همزاد یا فرشته آسمانی خویش و تجربههای عرفانی خود سخن میگوید توجه او در کل اثر به عدد چهل موید این موضوع است.او در این اثر از دو سفر یاد میکند سفر به درون دل و نوعی معراج .
ملخص الجهاز:
وي از ديدار نفس يا همزاد يا فرشــته آســماني خويش و تجربه هاي عرفاني خود سخن مي گويد توجه او در کل اثر به عدد چهل مويد اين موضوع است .
نظامي از عبادت ها و رياضت هاي خود چنين ياد مي کند: چون که نديدم ز رياضت گزير گشــتم از آن خواجــه رياضــت پذيــر رايض من چون ادب آغاز کرد از گــره نــه فلکــم بــاز کــرد (ص ٥٢:ب ٥-٧) اين اتفاق با عدد چهل در ارتباط اســت شــايد در طول چهل روز روي مي دهد به همين دليل در طول اثر بارها با اين عدد رو برو مي شويم .
راهنماي سفر: نظامي در اين سفر سه راهنما دارد: هاتف خلوت : هاتــف خــلوت به من آواز داد: وام چنــان کــن کــه تــوان بــاز داد (ص ٤٧:ب ٤) دل : دل به زبان گفت که :اي بي زبان مــرغ طلــب ، بگــذر از ايــن آشــيان (ص ٥١:ب ٩) خواجه دل : خواجـــه دل عهـد مرا تازه کرد نــام نظامــي فلــک آوازه کــرد (ص ٥٢:ب ٤) خواجه گريبان چراغي گـــرفت دســت منــو دامــن باغــي گرفــت (ص ٥٣:ب ٦) آغاز حرکت نظامي براي يک سفر روحاني : من به چنين شب که چراغي نداشت بلبــل آن روضــه کــه باغــي نداشــت خون جــــگر با ســخن آميختـــم آتــش از آب جگــر انگيختــم با سخنم چــون ســــخني چند رفتبــي کســم انديشــه دريــن پنــد رفت (ص ٦٠:ب ١٠) برخلاف شــاعران پيش و پس از او که تنهــا به آموزش و راهنمايي مخاطبان خود مي پردازند و يا از وقايع سالکان ديگر سخن مي گويند نظامي از اتفاقي سخن مي گويد که براي خودش روي داده است .