خلاصة:
هدف:هدف پژوهش حاضر شناخت تاثیر زمان و مکان در اختصاص حق طلاق بود. روش: این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی، انجام شد؛ بحث برابری زن و مرد در حق انحلال نکاح همانند انعقاد آن از نظر فقه و حقوق اسلامی از دیر باز میان اندیشمندان مسلمان مطرح بوده است؛ ولی ایرادات و اعتراضات هیچ گاه به میزان کنونی نبوده، ظهور نهضت های مدنی و فعالان حقوق بشر و افزایش آگاهی زنان از حقو شان سبب شده که این مباحث جدیتر مطرح گردد و فقیهان و قانون گذاران کشورهای اسلامی از افق های نوینی به مسأله بنگرند. یافته ها:یافتههای پژوهش نشان میدهد: بررسی نقش عرف در اختصاص حق طلاق، از موضوعات مهم در حوزهی پویایی فقه است و بدون شک نقش عرف زمان و مکان از امور مهم در این امر است. اختصاص حق طلاق به مرد از اموری است که به صراحت در قرآن به آن اشاره نشده است و این حق را از زوجه سلب نکرده است. با بررسی تاریخی جایگاه زنان در زمان جاهلیت و دیدگاهی که اعراب به جنس زن داشتند و انواع طلاقها در آن روز، با بررسی عرف زمانی و مکانی، عادات و رسوم و تقلیدهای مذهبی متفاوت حکم به درخواست طلاق زوجه داده میشود.نتیجه گیری: بنا بر اصول کلی فقهی و قواعد مربوط به این بحث حق طلاق اختصاص به زوج دارد اما چنین نیست که زوج بتواند بدون قید و شرط و بدون رعایت هیچ ضابطهای این حق را اعمال کند. عوامل مختلف قانونی و قضایی و نیز توافقات بین زوجین محدودیتهای زیادی برای استفاده و عدم استفاده از حق طلاق ایجاد کرده است.
Aim: The present study aimed to identify the effects of time and place mores on the allocation of the right to divorce. Method: The research was descriptive-analytical. The equality of men and women in the right to breaking marriage, like its arrangement, in terms of Islamic law and jurisprudence has long been taken into consideration by Muslim thinkers, but its problems and objections have not been as much as the current time. The emergence of civil movement and human rights activists and increased awareness of women of their rights have made these topics more serious; hence, jurists and lawyers have considered the problem from new horizons in Islamic countries. Results: The findings indicate that the role of mores in the allocation of the right to divorce is the most important issue in the field of jurisprudence dynamics, and undoubtedly, the role of time and place mores is an important issue in this regard. Giving men the right to divorce has not been explicitly mentioned in Quran and this right has not been taken from women. Conclusion: According to a historical study of the women status in the age of ignorance and the Arabs' views on women and types of divorces in that time and the study of different temporal and spatial customs, and religious imitations, and mores, a wife can ask for a divorce.
ملخص الجهاز:
بحث برابری زن و مرد در حق انحلال نکاح همانند انعقاد آن از نظر فقه و حقوق اسلامی از دیر باز میان اندیشمندان مسلمان مطرح بوده است ؛ ولی ایرادات و اعتراضات هیچ گاه به میزان کنونی نبوده ، ظهور نهضت های مدنی و فعالان حقوق بشر و افزایش آگاهی زنان از حقوقشان سبب شده که این مباحث جدیتر مطرح شود و فقیهان و قانون گذاران کشورهای اسلامی از افق های نوینی به مسئله بنگرند؛ بنابراین مسئله ی اصلی در این نوشتار این است که : آیا همان طور که امروزه فقیهان معاملات را یک امر عرفی میدانند و چالش های پیش روی آن را با رویکرد عرفی به آن حل میکنند، مسئله اختصاص طلاق نیز با همین شیوه قابل پاسخگویی است ؟ چرا که طلاق هم مانند بیع از جمله احکام امضائی است و به خوبی از نحوه ی بیان آیات قرآنی استفاده میشود که در زمان نزول قرآن و مردمی که در زمان نزول مورد خطاب بودند، یک سلسله مقررات و ضوابطی بر روابط نکاح و چگونگی گسستن آن حاکم بوده است که با انجام اصلاحات در آن عمدتاً در جهت حفظ حقوق زنان که کمتر مورد توجه بوده است در راستای عدالت تثبیت گردیده و کمتر حکم مستقل ابتدائی در این زمینه اعلام شده است .
لذا ممکن است ضمن عقد نکاح یا عقد دیگر شوهر به زن وکالت برای طلاق داده باشد؛ و به این ترتیب تا حدودی جلوی سوء استفاده از حق طلاق توسط مرد گرفته میشود و اگر مرد بخواهد با عدم اعمال ظالمانه حق طلاق به زن ظلم کند اگر در هنگام عقد نکاح زن این شرط را از آن خود کرده باشد میتواند هر زمان که بخواهد از قید زندگی زناشویی که در خور و مناسب او نیست رهایی یابد.