خلاصة:
یکی از مسائل جدیدی که در حوزه باروری پزشکی رخ داده، استفاده از بیوتکنولوژی ملکولی در اصلاح بیماری های ژنتیکی با روش تلقیح مصنوعی از دو تخمک مختلف است که هسته تخمک معیوب، جدا شده و در سیتوپلاسم تخمکی که از زن دیگری گرفته شده، کاشته و سپس با اسپرم مرد تلقیح می شود. در این پژوهش که با روش استنباطی صورت پذیرفته، دلایلی که ممکن است برای اثبات حرمت و ممنوعیّت مداخلات ژنتیکی اقامه شود مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و سپس با تعیین اصل مرجع و تبیین ادلّه مشروعیّت درمان، به تشریح موازین و ضوابط فقهی دست ورزی ژنتیکی برای ترمیم تخمک در فرایند تولید مثل انسانی پرداخته می شود و روشن می گردد که به اقتضای اصل اوّلی، تغییرات ژنتیکی در صورتی که به قصد اصلاح نواقص جسمانی یا درمان بیماری باشد فی حدّ نفسه مانعی ندارد.
One of the new issues in the field of medical fertility is the use of molecular biotechnology in the correction of genetic diseases by artificial insemination of two different eggs in which the defective egg nucleus is isolated and implanted in the cytoplasm of an egg taken from another woman. It is then inoculated with male sperm. In this research, which is done by inferential method, the reasons that may be presented to prove the sanctity and prohibition of genetic interventions are reviewed and then by determining the reference principle and explaining the reasons for the legitimacy of treatment, explaining the jurisprudential criteria and rules of grammar. Genetics deals with the repair of eggs in the process of human reproduction, and it becomes clear that, according to the first principle, genetic modification is not in itself an obstacle if it is intended to correct physical defects or cure disease. And any genetic engineering or operation that poses a risk of possible birth defects or defective changes in human existence will not be permissible.
ملخص الجهاز:
با عنايت به اين که موضوع اين مقاله درباره بررسي فقهي روش هاي جديد ژنتيکي است که دانشمندان با توجه به فناوريهاي زيست پزشکي(IVF)، براي پيشگيري از بيماري هاي موروثي ميتوکندريايي ابداع کرده اند، و نيز با توجه به اين که مهندسي ژنتيک ، دانش دستکاري ژن ها و دخالت در عملکرد آنها براي تغيير يا ايجاد صفات و ويژگي هاي جديد در ارگانيسم است ، بايد از منظر فقهي به يک سوال کلي پاسخ داده شود که آيا اساسا، استفاده از بيوتکنولوژي ملکولي و فناوري مهندسي سلول هاي نطفه اي، في نفسه براي درمان هاي ژنتيکي، يعني معالجه ژن هاي حامل بيماري يا معلوليت جايز است يا خير؟ اهميت پاسخ به اين سوال از آن جهت است که ژن درماني، تأثيرات مستقيم و پايداري را در نسل هاي بعدي بر جا خواهد گذاشت و لذا بايد آن را از نخستين فرصت هايي دانست که در اولين قدم هاي توسعه اش ، اجازه حضور بحث هاي فقهي را براي نحؤە شکل دادن و همراه شدن با تکنولوژيهاي زيستي فراهم آورده است .
١١ همانندي با خالق نخستين دليلي که ممکن است براي اثبات حرمت مداخلات ژنتيکي به آن استناد شود، اين است که دستکاري هاي ژنتيکي براي آفرينش انسان بر اساس ويژگي هاي جديد، در واقع ، نوعي همانندي و تشبه به خالق است ، در حالي که در دين اسلام ، خلقت انسان و ساير جانداران ، اختصاص به خداوند متعال دارد، و تشبه به خالق ، عملي حرام است ؛ زيرا در يک دسته از احاديثي که به روايات «نفخ » معروف هستند، نقاشي و مجسمه سازي، تشبه به خداوند معرفي شده که آفريننده آن ، در روز قيامت ، مأمور به نفخ روح در آن خواهد شد و چون قادر به انجام اين کار نخواهد بود، عذاب ميشود؛ به عنوان نمونه ، در روايت حسين بن منذر از امام صادق عليه السلام آمده است : «ثلاثه معذبون يوم القيامه ...