خلاصة:
هدف پژوهش حاضر کشف بنیادیترین گام برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ازجمله «پویش صلح هرمز» است. از این رو پرسش اصلی مقاله این است که «زیربنایی ترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز کدام است؟» از آنجاکه لازمه پیاده سازی پویش صلح هرمز، تضعیف الگوی بی اعتمادی دیرینه درهم تنیده شده با عداوت معاصر میان ایران و شورای همکاری خلیج فارس به شمار میآید، فرضیه مقاله این بوده است که «بهبود مناسبات دوجانبه تهران-ریاض، زیربناییترین گام برای پیاده سازی پویش صلح هرمز به شمار می آید.» این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی (کیفی) بوده و در فرایند تحلیل یافتهها از روش شناسی استنتاجی استفاده شده است. چارچوب مفهومی حاکم بر مقاله نیز با اعمال نظریه موازنه تهدید بر نظریه مجموعه امنیتی منطقه ای شکل گرفته است. یافته های مقاله در تکمیل فرضیه مقاله به این واقعیت اشاره دارند که اولا وجود حداقل درجاتی از همگرایی امنیتی میان تهران و ریاض برای پیاده سازی هرگونه الگوی امنیتی مبتنی بر انگاره امنیت درونزا در خلیج فارس ضروری است و ثانیا چون عربستان انگیزهای برای پیاده سازی ابتکارهای مبتنی بر امنیت درونزا در منطقه ندارد، تهران می تواند با ایجاد تفاهم با ریاض بر سر برخی مناطق نفوذ در خاورمیانه به کمینه شرایط لازم برای همگرایی امنیتی با عربستان سعودی دست یابد.
This paper is aimed at exploring the most fundamental step for the implementation of initiatives based on the idea of endogenous security in the Persian Gulf, including the Hormoz Peace Endeavor (HOPE). Therefore, the main question is: “What is the most important fundamental step in implementing the HOPE?”. Since the implementation of the HOPE requires weakening of the durable patterns of amity and enmity intertwined with enmity between Iran and the GCC, the hypothesis says: “Improving Tehran-Riyadh bilateral relations is the most fundamental step in implementing the HOPE”. This research is descriptive-analytical and an inferential methodology is utilized to analyze the findings. The conceptual framework has also been formed through applying the Balance of Threat (BoT) theory to the Regional Security Complex theory. While completing the hypothesis, the findings show that, first, the existence of at least some degree of security convergence between Tehran and Riyadh is necessary to implement any security model based on the idea of endogenous security in the Persian Gulf. And second, since Saudi Arabia has no incentive to implement endogenous security initiatives in the region, Tehran can achieve the minimum necessary requisites for security convergence with this country, through establishing an agreement with Riyadh on some areas of influence in the Middle East.
ملخص الجهاز:
Assistant Professor, Department of Political Science, Lamerd Branch, Islamic Azad University, Lamerd, Iran مقدمه تلاش های تهران برای ترسیم چهره نوین امنیت در خلیج فارس با تأکید بر خروج نیروهای فرامنطقه ای و به طور مشخص ایالات متحده از منطقه طی سه دهه گذشته به ندرت با استقبال همسایگانش مواجه شده است .
در ادامه نیز هم پیمانی و همراهی کشــورهای جنوبی خلیج فارس با ایالات متحده و تلاش تهران برای تقویت بنیۀ نظامی جمهوری اسلامی ایران و برگزیدن الگوی امنیتی بازدارندگی از طریق امتناع ٤ (و ارتقای آن تا سطح / بازدارندگی از طریق تنبیه ٥ به دنبال فشـار جامعه بین المللی به ایران بر سـر پرونده هسـته ای) در برابر قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای، امکان نیل به تفاهم امنیتیمشترک میان دو سوی خلیج فارس را تا اندازٔە زیادی ناممکن کرد.
به بیان روشن تر، هدف نهایی تهران مبنی بر خروج یا دست کم کاهش حضور نظامی قدرت های بیگانه در خلیج فارس ممکن نخواهد بود، مگر آنکه مناسبات جمهوریاسلامی ایران و عربستان سعودی به اندازه ای ارتقا یابد که بتواند چرخۀ بیاعتمادی و خصومت موجود میان دو ســوی خلیج فارس را متوقف ســازد و زمینه را برای ایجاد گفت وگوهای فراگیر با حضــور همۀ کشــورهای ســاحلی خلیج فارس پیرامون موضــوع های مهم فیمابین به ویژه برقراری ثبات و امنیت پایدار در منطقه فراهم آورد.
(2019), “The Regional Security Complex in the Persian Gulf: The Contours of Iran’s GCC Policy”, Asian Journal of Middle Eastern and Islamic Studies, 13 (4), pp.