خلاصة:
امپراطوری تیموری با توجه به جایگاه سیاسی و نظامیاش، همچنین تاثیر پذیری از سنن قبیلهای و ایدئولوژیکی و ایرانی – اسلامی شاهد تکاپوی زنان در روند حوادث و رویدادهای سیاسی –اجتماعی زمان خود بوده است. در این دوره زنان خاندان تیموری چه به لحاظ نسبی و چه به لحاظ سببی از همان ابتدای تاسیس سلسله با ایفای نقش در اتحاد – مشارکت و مداخله در امور سیاسی دربار، توانستند بر تصمیم گیریهای مهم تاثیرگذار باشند. از این نظر مهد علیا گوهر شاد بیگم از اشراف خراسان و همسر شاهرخ امپراطور تیموری با مشارکت در امر سیاست در اداره امور دولتی و حکومتی سهم ویژهای ایفا کرد به گونهای که در حسن تدبیر و سیاست مقامی والا داشت. این مقاله با روش پژوهشی توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر مستندات تاریخی به بررسی عملکرد و مشارکت ملکه ماورءالنهر و خراسان گوهر شاد بیگم در ساختار سیاسی عصر تیموری میپردازد.
The Timurid Empire due to its political and military status and also, being affected by the tribal, ideological, and Iranian- Islamic customs has witnessed the struggle of women in the process of political and social events of their time. From the very beginning of the dynasty, due to their family relations and marriage the women of Timurid dynasty could affect the important decisions by playing role in uniting -participation and interfering in the political affairs.
In this regard, Mahd-e Olia Goharshad Begum from the aristocracy of Khorasan and the wife of the emperor Shahrokh Timurid by participating in politics in the administration of government and government affairs played a special role so that she had a high position in good planning and politics. This research following descriptive- analytical method and based on historical documents, examined the performance and participation of the Queen of Transoxiana and Khorasan, Goharshad occasionally deals with the political structure of the Timurid era.
ملخص الجهاز:
وی در ادراه امور مملکت به ویژه در مسئلۀ قضاوت ، محاکمه و مجازات مجرمین ، یا طبـق نظر و رأی خود، یا فتوای ائمۀ اسلام و شریعت اسـلامی عمـل مـیکـرد (میرخوانـد، ١٣٣٩، ج ٦: ٦٤٨)، یا اینکه همسرش گوهرشاد بر رأی و تصمیم گیـریهـای او تـأثیر میگذاشت ؛ به عنوان نمونه ، در مجازات اسکندر پسر عمر شیخ پسر تیمور، بـه رأی و نظر گوهرشاد وی را نابینا ساخت ؛ همچنین فرمان قتل عام جمعی از اکـابر اصـفهان که از سلطان محمد پسر بایسنقر هواداری کرده بودند و نیز صدور حکـم قتـل بـرای قاضی امام ، شاه علاءالدین و خواجه افضل الدین ، به تشـویق گوهرشـاد انجـام گرفـت (دولتشاه سمرقندی، ١٣٨٢: ٣٧١، ٤٥٦).
سؤالی که در این جا مطرح مـیشـود، ایـن اسـت کـه آیـا شـاهرخ از ایـن رفتـار گوهرشاد مطلع نگردید و اگراطلاع حاصل کرد چرا با او برخـوردی نکـرد، یـا عکـس العملی از خود نشان نداد؟ چنان که اشاره شد، شاهرخ برخلاف نظر همسرش درباره انتخاب جانشین خود، به محمد جوکی پسرگوهرشاد و عبدالطیف و پس از آن سـلطان محمـد پسـر بایسـنقر تمایل نشان میداد ولی آن ها یا از جانشـینی بـرکنـار مـیگردیدنـد، یـا بـه ولایـات دوردست فرستاده میشدند تا شاهرخ با تصمیمات گوهرشاد، هم رأی شـود؛ بنـابراین به نظر میرسد شاهرخ هم از علاءالدوله رضایت داشت و درصدد ایجاد فرصـتی بـرای دیگر فرزندان خود بود.
از آنجا که عبداللطیف از محبت و تلاش های سیاسی گوهرشـاد بـه نفـع علاءالدوله اطلاع داشت ، این پیام را باورکرد و در مسیر راه ، گوهرشاد و امرای ترخانی را غارت نمود و آن ها را با خود به نیشابور بـرد (زیبـا پـور، ١٣٨٥: ٦٢).