خلاصة:
بیان مسئله
آثار پیتر بروگل اغلب به عنوان آثاری تمثیلی و با دلالت های معنایی متناقض در تاریخ هنر مورد اتفاق نظرند. نقاشی برج بابل بروگل در عین اینکه بازنمایی ای بصری از روایت اسطوره ای-مذهبی برج بابل است، تفاسیر چندگانه و متناقضی را نیز پدیدار می سازد. ژاک دریدا از نظریه پردازان پساساختارگرا، روایت برج بابل را با رویکرد واسازانه و در ضدیت با سنت فلسفی اصالت و یگانگی معنا مورد تحلیل قرار داده است.
روش پژوهش
این پژوهش می کوشد با استفاده از رویکرد پساساختارگرایانه دریدا، با تجزیه و تحلیل ساختاری و تفسیر اسناد و منابع موجود، جنبه های مختلف اثر برج بابل بروگل را با توجه به زمینه تاریخی اش مورد بررسی قرار دهد.
هدف پژوهش
این مقاله با هدف فراهم آوردن خوانشی چندصدایی و سیال، با ردکردن معنای قطعی اثر، در هم سویی با تحولات نقد و زیباشناسی معاصر درصدد پاسخگویی به این پرسش هاست: ساختار نقاشی برج بابل چه نسبتی با عوامل برون متنی برقرار می کند؟ در فرایند نقد واسازانه اثر، چه ابعاد معنایی مشخص می شوند؟ خوانش تفسیری اثر چگونه با جهت گیری نقد معاصر مرتبط می شود؟
نتیجه گیری
نقد واسازانه اثر با آشکارکردن تناقضات و سطوح معنایی چندگانه، نشان دهنده این مسیله است که نقاشی به صورت هم زمان، استعاره ای تصویری است از شکست، ناتوانی و زوال قدرت سیاسی حکومت معاصر نقاش در بستر تاریخی. در عین حال تجسمی مثبت از ساخت گونه ای آرمان شهر با فعالیت و کوشش انسانی را در انطباق با زمینه فرهنگی و اجتماعی اثر بازتاب می دهد. این خوانش چندصدایی می تواند با رد تفاسیر کلیت گرا و مطلق، مظهر طبیعت متغیر و متکثر کنش نقد معاصر در حوزه هنر به شمار آید.
ملخص الجهاز:
پژوهش حاضر با مد نظر قرار دادن این رویکرد و با تاکید بر جنبه های تمثیلی و متناقض نقاشی برج بابل بروگل و همین طور زمینه شکل گیری آن، این فرضیات را مطرح می نماید که ساختار صوری و درونمایه اثر منعکس کننده و دربردارنده دلالت هایی در مطابقت با شرایط تاریخی معاصر بروگل است.
در این ارتباط می توان به نوشتار «برج بابل» دریدا (1985) اشاره نمود که در آن به طور خاص مفاهیم ترجمه ، تکثر و تاکید بر عدم امکان حفظ اصالت متن در ترجمه و تفسیر مطرح شده و به عنوان بخش اصلی مبانی نظری در مقاله حاضر نیز مورد ارجاع است.
بر این اساس با به چالش کشیده شدن مفاهیم سنتی دلالت و معنا توسط نظریه های پساساختارگرایی تحولات عمیقی نیز در حوزه نقد معاصر هنر رقم خورده است؛ عدم قطعیت معنا و سیالیت آن، امکانی را برای فرایند تفسیر نظام های نشانه ای از جمله آثار هنری، به صورت فعالیت و کنشی آزاد و غیر جزمی با عنایت به عوامل برون متنی می گشاید؛ به زعم منتقد معاصر هر اثر هنری متنی است که تنها توسط یک مولف خلق نشده و این مساله به منتقد امکان می دهد تا از آن تفسیرهای گوناگون ارائه دهد؛ موضعی که در پژوهش پیش رو با مد نظر قرار دادن خوانش دریدا از روایت بابل در ارتباط با عوامل زمینه ای و متن تاریخی اثر برای دستیابی به تفاسیر جدید مد نظر قرار گرفته است.