ملخص الجهاز:
"مارکسیسم آلتوسری که پس از رویدادهای انقلابی سال 1968 مورد استفاده قرار گرفت(مثلا به وسیله مجله کایهدو سینما)از حیث کنار گذاشتن رهیافتهای آشکارا غیر سیاسی در سینما پرتوان بود،به همان اندازه در طرد شاخهای از نگره فیلم که از نقد ادبی یا الگوهای تئاتری میآمد،تاءثیرگذار بود،چنانکه در 1969 ژان لویی کومولی و ژان ناربونی در کایهدو سینما مینویسد:«هر فیلمی سیاسی است»و«سینما یکی از زبانهایی است که دنیا از طریق آن با خود ارتباط برقرار میکند.
وجه نمادین،مشتمل بر سازماندهی دالهایی است که این امر را تحقق میبخشند(در مورد این موضوع بخصوص نگاه کنید به توضیحات لاکان در سال 1964 پیرامون بینش) توضیحات لاکان به متز امکان میدهد تا استدلال کند که حضور خیالی در تصویر سینمایی را باید ناشی از دالی دانست که به جای چیزی غایب میآید.
در سطحی قابل قیاس و جدا از بازتابگرایی،از نظر متز دستاورد نگره فیلم تثبیت این اصل است که در سینما شاید هر عنصر بصری را بتوان برای اهداف بیانی و تبدیل به«گفتار شاعرانه»مورد استفاده قرار داد.
دو اقدام بعدی او رئالیسم را از جنبهء سلسله مراتب استدلالی و تجربهگرایی مشخص میسازد؛«شاید بتوان یک متن رئالیستی کلاسیک را در حکم متنی تعریف کرد که سلسلهمراتبی در گفتمانهای خود دارد که متن را ترکیب میکند و این سلسلهمراتب را میتوان با توجه به مفهوم تجربی حقیقت تعریف کرد».
این واژهها در متن کلاسیک رئالیستی در گیومه(چیزی که شخصیتها به یکدیگر میگویند)قرار میگیرد و تبدیل به زبان موردنظر میشود و در حالتی که نمیتواند خود را توضیح دهد،نثر روایت سعی دارد آن را توضیح دهد."