خلاصة:
برهان حدوث یکی از براهین اثبات وجود هستیبخش است که بیشتر مورد استفاده اهل کلام بوده و در غرب به برهان جهانشناسی موسوم است. اهل کلام عموماً به خاطر اعتقاد به حدوث عالم حامی این برهان و حکما عمدتاً منکر برهان حدوثاند، زیرا که منکر صغرایش، یعنی حدوث عالماند و عالم را قدیم می دانند. پرچمدار حمایت از این برهان و حدوث عالم در فلسفه معاصر غربی ویلیام کریگ است که برای آن دلایل فلسفی و طبیعی مطرح کرده و استدلالات نوینی را آورده است و در مقابل، منکرینی دارد که عمدهترین اشکالات در اندیشه ماتسون، دیور، اسمیت و راسل مطرح شده و دلایل منکرین دیگر به استدلالات اندیشمندان مذکور برمیگردد. بنابراین، در نقد اندیشۀ کریگ به دیدگاه این دانشمندان پرداخته شده است و اشکالات، ناظر به بحثهای تسلسل در علل، مکتب تحصلی (پوزیتویسم) و حدوث و قدم عالم است. این پژوهش با روش تحلیلی انتقادی به بررسی مهمترین اشکالات وارده بر صغرای برهان حدوث از سوی فیلسوفان غربی نشان داده است که ادلۀ آنان برای اثبات مدعایشان کافی نیست. هرچند به نظر میرسد استدلالات کریگ برای حدوث عالم نیز یقینی نیست و بیشتر از فرضیههای غیرقطعی استفاده کرده است، اما توجه به مجموعه دلایل او و نیز بهرهگیری از ادلۀ مختلفی همچون استدلالهای اندیشمندان اسلامی میتواند به صورت انباشتی، نظریۀ حدوث را نسبت به انگارههای رقیب، موجه کند.
Huduth Cosmological argument is one of the proofs of Divine existence, which mostly applied by theologians. Believing in the createdness of the universe, theologians support the argument, while philosophers reject it because they think that the universe is eternal. A prominent philosopher in the west tradition is William Craig, which put forward philosophical and natural arguments, some of them are new. On the other hand, the argument has well known opponents such as Wallace Mathson, Josh Dever, Quentin Persifor Smith and Russel which some philosophers followed them, rejecting Huduth argument through the sequence of causes, positivism, and the eternality of the universe. Examining the most important critiques on the minor premise of the Huduth argument by Western philosophers, this study, by critical analytical method, has shown that their arguments are not sufficient to prove their claim. Although it seems that Craig's arguments for the existence of the universe are not certain and he has used indefinite hypotheses, but considering his set of reasons and also using various arguments such as the arguments of Islamic thinkers can accumulatively justify the theory of createdness against rival theories.
ملخص الجهاز:
پرچمدار حمايت از اين برهان و حدوث عالم در فلسفه معاصر غربي ويليام کريگ است که براي آن دلايل فلسفي و طبيعي مطرح کرده و استدلالات نويني را آورده است و در مقابل ، منکريني دارد که عمده ترين اشکالات در انديشه ماتسون ، ديور، اسميت و راسل مطرح شده و دلايل منکرين ديگر به استدلالات انديشمندان مذکور برميگردد.
هرچند به نظر ميرسد استدلالات کريگ براي حدوث عالم نيز يقيني نيست و بيشتر از فرضيه هاي غيرقطعي استفاده کرده است ، اما توجه به مجموعه دلايل او و نيز بهره گيري از ادلۀ مختلفي همچون استدلال هاي انديشمندان اسلامي ميتواند به صورت انباشتي، نظريۀ حدوث را نسبت به انگاره هاي رقيب ، موجه کند.
٢. پيشينۀ پژوهش از نظر پيشينه ، بحث دربارة تبيين و بررسي ادلۀ کريگ بر حدوث عالم مقالاتي نوشته شده است ؛ مانند «بررسي مباني جهان شناختي ويليام کريگ » (فاضلي، ١٣٩١) و نيز مقالۀ «کرايگ و برهان کيهان شناختي کلام (دليل حدوث )» (توکلي، ١٣٩٠) که تا حدي به بحث موردنظر ما نزديک است و از اين جهت که در اين مقاله شبهات ماتسون ، ديور، 2 1 اسميت ٣ و راسل ٤ به صورت مجزا بحث ميشود از هم متمايزند.
در ارزيابي مطالب ماتسون بايد گفت اشکالات ايشان بر کريگ در برهان حدوث به دو مطلب برميگردد؛ مطلب اول اينکه از نظر ماتسون ، تسلسل داراي محذور منطقي نيست و براي مدعاي خود اعداد منفي را مثال ميزند و سپس ميگويد: قاعده «بايد هر سلسله اي سرآغازي داشته باشد» خطا است و مطلب دوم اينکه اگر هر چيزي علتي بخواهد، خداوند نيز علت ميخواهد.