خلاصة:
گلستان بهعنوان متن ادبی بازتابدهندۀ مسائل فرهنگی مختلفی، از زیباشناسی تا سیاست و دین، میتواند بستری مناسب در تحلیل نشانهشناسانۀ شیوههای معناسازی سعدی در بیان این مسائل باشد. پژوهش پیش رو به شیوۀ تحلیل کیفی و با تکیه بر مطالعات کتابخانهای، در پی رسیدن به چنین هدفی با خوانش باب اول گلستان برمبنای آرای لوتمان، نشانهشناس فرهنگی و کلنکنبرگ دربارۀ ناامنی نشانهای است. این باب که تصویرگر چگونگی ارتباط شاه با زیردستان است، بر تقابل میان درویش و جایگاههای اجتماعی دیگر تکیه دارد که بهعنوان بزرگترین تقابلی که سعدی از طریق آن، مفاهیم فرهنگی مختلفی را بیان میکند، پیوندی عمیق با دو مفهوم آشوب و نظم مییابد و تحلیل آن با رویکرد نشانهشناسی فرهنگی لوتمان میتواند شیوۀ اصلی سعدی را در معناسازی روشن کند. تقابل آشوب و نظم، ریشه در ناامنی نشانهای در فرایند ارتباط نیز دارد که مسئلهای جدانشدنی از گفتمان قدرت است. در فرایند ارتباط شاه و زیردستان بهعنوان نموداری از روابط قدرت، همواره شاهد آشفتن نظم گفتمان قدرت سیاسی هستیم که تحلیل این فرایند، بیانگر بروز آشوب در نظم به دو شیوۀ مختلف است که درواقع روش اصلی سعدی برای معناسازی در این باب از گلستان است. آشوب از ناحیۀ زیردستان بر نظم سیاسی فضای روایت غلبه دارد؛ امّا در برابرِ نظم سیاسی بهعنوان گفتمانی بیرون از فضای روایت مغلوب میشود. از طرفی، آشوب از ناحیۀ درویش بهعنوان قشری از زیردستان با گفتمانی ویژه، هم نظم سیاسی فضای روایت و هم نظم سیاسی بیرون از آن را از هم میپاشد. با وجود این، اگر مفهوم قدرت وسیعتر از قلمرو نظم سیاسی باشد، رفتار درویش نهتنها نظم سیاسی بیرون از فضای روایت را نمیآشوبد؛ بلکه در فضای روایت نیز آشوب تلقّی نمیشود.
Golestan, as a literary text reflecting various cultural issues from aesthetics to politics and religion is an appropriate ground for semiotic analysis of Sa'di's meaning-making strategies to express these issues. The present paper with a descriptive-analytical method and based on library research seeks to meet this goal by examining Golestan's first chapter through Juri Lotman's cultural semiotic approach and Klinkenberg's ideas about semiotic insecurity. Golestan's first chapter, representing the relationship between the king and his inferiors, focuses on the contrasts between Dervesh and other social strata. This, as the major binary opposition through which Sa'di expresses different cultural issues, has a close connection with the concepts of chaos and logos in semiotics analysis of which can help us find Sa'di's major strategies to meaning-making. The opposition of chaos and logos is itself embedded in semiotic insecurity as an inseparable part of the discourse of power. The relationship between the king and his inferiors as a power relation mostly represents a breakdown of the political order which indicates that the domain of logos is plunged into chaos in two different ways. In the domain of logos depicted within the space of stories, the chaos caused by the inferiors dominates the political domain of order; however, it is subdued in the domain of logos outside of the space of the stories. This is while the chaos caused by Dervish, as a representative of a social stratum with a special discourse of its own, disturbs the domain of logos both inside and outside of the space of the stories. However, if the concept of power is defined as wider than the political power, Dervish's behavior does not disturb the domain of logos outside of the stories, nor is it regarded as chaos within the stories.
ملخص الجهاز:
اين باب که تصويرگر چگونگي ارتباط شاه با زيردستان است ، بر تقابل ميان درويش و جايگاه هاي اجتماعي ديگر تکيه دارد که به عنوان بزرگ ترين تقابلي که سعدي از طريق آن ، مفاهيم فرهنگي مختلفي را بيان ميکند، پيوندي عميق با دو مفهوم آشوب و نظم مييابد و تحليل آن با رويکرد نشانه شناسي فرهنگي لوتمان ميتواند شيوة اصلي سعدي را در معناسازي روشن کند.
در فرايند ارتباط شاه و زيردستان به عنوان نموداري از روابط قدرت ، همواره شاهد آشفتن نظم گفتمان قدرت سياسي هستيم که تحليل اين فرايند، بيانگر بروز آشوب در نظم به دو شيوة مختلف است که درواقع روش اصلي سعدي براي معناسازي در اين باب از گلستان است .
حال اگر آشوبي که درويش وارد قلمرو نظم ميکند، از مرکز سپهر نشانه اي ديگري باشد، ناحيۀ مشترک ميان آن ها که محل شکل گيري فرايند ارتباط است ، چگونه به وجود ميآيد؟ پاسخ اين پرسش را در تصوير ميتوان يافت .
توليدات نشانه اي درويش ، تا زماني که با معيار تمايز نظم سياسي بررسي شود، آشوبي است که بر قلمرو نظم غلبه دارد و در پي سلب اصل ترکيب است ؛ اما هنگامي که اين توليدات نشانه اي را با معيار قدرت در مفهوم کلي آن در نظر بگيريم ، آشوب تلقي نميشوند، بلکه موافق با نشانه هاي ناحيۀ مرکز سپهر نشانه اي مقابل که شاه در آن قرار دارد، هستند.