خلاصة:
حرکت یکی از مقولات مهم در فلسفه،کلام و عرفان اسلامی است. این جایگاه در عرفان با موضوع آفرینش و در نسبت مستقیم با تجلی حق قرار دارد. در عرفانکیهانی، مفهوم «حرکت» جایگاهی محوری در آفرینندگی و موجدیّت حق، تبیین مراتب هستی و توضیح وجه نموداری عالم دارد که بر مجازی و بیاعتباری بودن جهان مادی تأکید میکند. با توجه به وامگیریهای بسیار عرفان کیهانی از عرفان إبنعربی در مقولة حرکت و تبیین آن، این مقاله با بررسی حرکت در عرفان کیهانی، نحوة این وامگیری و میزان کامیابی آن را با روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی کرده است. اگرچه عرفان کیهانی در تبیین مفهوم حرکت بسیار متأثر از عرفان إبنعربی است، اما در بهرهبرداری از آن و ترسیم چارچوبی دقیق و روشن ناکام مانده است. نبود انسجام در تبیین جهانشناختی و روششناختی، کاستی در نسبت مقولة حرکت با عشق و تشتّت در تبیین آن؛ همچنین، ابهام در تبیین مرتبه غایی صعود انسان از جملة این ناکامیهاست که مقولة حرکت در عرفان کیهانی را با ابهامات و نواقص بسیار همراه کرده است. کاستیهای محتوایی و روشی متعدد این جریان سببشده تا هیچگاه قوّت و قدرت لازم برای همجواری با دیگر اندیشههایعرفانی را کسب نکند.
Motion is an important concept in Islamic philosophy, theology and mysticism. Its importance in mysticism is directly related to creation and manifestation of God. Motion, in Cosmic Mysticism, has a central importance in creativity of God, explaining the levels of existence and explaining the diagrammatic aspect of the universe, which emphasizes on the unreality and invalidity of the material world. Considering that Cosmic Mysticism is very indebted to Ibn Arabi in the concept of motion and its explanation, this article tries to examine how this borrowing occurs, and how much it successes, with descriptive-analytical method. Although Cosmic Mysticism is strongly influenced by Ibn Arabi’s mysticism in explaining the concept of motion, it has failed to exploit it and draw a precise and clear framework for it. Lack of coherence in the cosmological and methodological explanation, the deficiency in relationship between “motion” and love, and the confusion in its explanation, as well as ambiguity in explaining the final stage of human ascension are among the failures, which has associated “motion” in Cosmic Mysticism with many ambiguities and shortcomings. The numerous content and methodological deficiencies of this new movement have caused it to never gain the necessary strength to coexist with other mystical ideas.
ملخص الجهاز:
نبود انسجام در تبيين جهان شناختي و روش شناختي ، کاستي در نسبت مقولۀ حرکت با عشق و تشتت در تبيين آن ؛ هم چنين ، ابهام در تبيين مرتبه غايي صعود انسان از جملۀ اين ناکامي هاست که مقولۀ حرکت در عرفان کيهاني را با ابهامات و نواقص بسيار همراه کرده است .
در عرفان کيهاني نيز به تبع اخذ تعاليم انديشۀ اسلامي و خصوصا عرفان إبن عربي ، حرکت جايگاه کليدي در تبيين و فهم جهان داردکه درنسبت مستقيمي با مفهوم عشق است .
عرفان کيهاني با اخذ مفاهيم و تبيين هاي عرفان إبن عربي ، به بيان رويکرد خود دربارة مفهوم حرکت و نسبت آن با عشق پرداخته است .
حسيني وکياشمشکي در مقاله اي با عنوان «حرکت در عرفان و نقش آن در ظهور تعيات نظام هستي » به بحث از مفهوم حرکت و لوازم آن در مباحث فلسفي و عرفاني اشاره کرده و به تبيين نظر إبن عربي در سه بخش : «حرکت حبي »، «حرکت جلائي واستجلائي » و «حرکت ظهوري » پرداخته اند.
عباسي در مقالۀ «حرکت حبي در آفرينش و رابطۀ آن با نفس الرحماني حق » به بحث از جايگاه محبت در آفرينش عالم پرداخته و حرکت را از طريق نسبت حب با فيضان حق و ظهور عالم از ديدگاه إبن عربي تبيين کرده است .
در عرفان إبن عربي ، ظهور و تجلي است که بحث آفرينش را تبيين مي کند و سريان نفس الرحمان در مواطن عالم هستي ، حرکت را در همۀ وجود ظل الله جاري مي سازد.