ملخص الجهاز:
"دیالوگ زیر، برداشت ذهنی لی از زن ونیز دلزدگی و دوری اوستین از همسرش راکه میتواند به نوعی جدایی دائم هم تلقیگردد، به خوبی آشکار میکند و نشانمیدهد تنها شرایط مادی و مالی است کهسرنوشت محتوم آنها را رقم میزند: لی: من نون نمیخوام، زن میخوام.
سرانجام با درگیری بسیار خصمانه وخطرناک پرسوناژها که نوعی «رمز زدایی»نهایی از شخصیت آنها است و با استفاده ازصدای گرگ در پسزمینه صحنه، ما باانسانهایی روبهرو میشویم که هر کدام بنابه اقتضای شرایط اجتماعی و اقتصادیغرب، گرگی را برای دریدن و کشتن دیگران(حتی برادر خود) در درونشان پروراندهاند.
ممکن است بارها از خود سؤال کنیم،چرا آنها غیر انسانی رفتار میکنند؟ چراچنین برادرانی دشمن ذاتی همدیگرشدهاند؟ چرا خانواده آنها از هم پاشیده؟چرا مادر، همه ظرفیتهای انسانی برایپذیرش وظایف همسری و مادریاش را ازدست داده است؟ چرا پدر در جایگاه خودشنیست؟ جواب همه این سؤالات را باید درسوداگری حاکم و آنارشیزمی که درعرصه فرهنگی (هنری) و اقتصادی جامعهآمریکا وجود دارد، بیابیم.
اما شخصیت برادر کوچکتر (اوستین) تا حدودی چند لایه و پیچیده(Round) به نظر میرسد و نشان میدهددر جامعه به ظاهر فرامدرن غرب، گرچهکاملا استحاله و منع شده اما هنوز برایرسیدن به مقاصد خود راهها و شیوههایگوناگونی را میشناسد که گاهی نوعواکنشهای ذهنی و رفتاری او را برای ماغیرقابل پیشبینی میکند.
اگر لی واوستین و مادرشان در مقابل هم قرارنمیگرفتند و به صورتی کنشمند که در ایناثر مشهود است، عاملی برای « برون فکنی» شخصیتهای ذاتی خود و دیگران واقعنمیشدند، این نمایشنامه معنای عمیق وتکاندهندهاش را از دست میداد."