خلاصة:
یکی از پایههای تفکر فردوسی و از پرکاربردترین کلمات و مفاهیم در شاهنامه، داد است؛ چنان که برخی شاهنامه را «حماسة داد» نامیدهاند. این تحقیق به تحلیل داد و بیداد پادشاهان در شاهنامه با تاکید بر تاثیر آن بر خشکسالیهای پیاپی در فلات ایران میپردازد. بنابراین تلاش خواهیم کرد به شیوه تحلیلی- توصیفی ضمن بررسی شاهنامه، به جایگاه داد و بیداد در شاهنامه و خشکسالیهای پیاپی در فلات ایران بپردازیم. از نتایج این پژوهش آن است که معیار داد و بیداد در شاهنامه در دورههای مختلف متفاوت است؛ برای مثال گاه داد با ملاک دین سنجیده میشود، ولی عموما در دورههای مخمتلف، معیار داد خود شاهان هستند چه به لحاظ روانشناسی، همه خود را بر حق میدانند. داد در شاهنامه (به ویژه با معیارهای امروز و به خصوص در بخش اسطورهای شاهنامه) گاه مفهومی پر از پارادوکس و مطلب بسیار چالش برانگیزی است. وقوع سه خشکسالی بزرگ در شاهنامه، در زمانهای زو، کیکاووس و پیروز نشان از موقعیت جغرافیایی خشک ایران در تمام ادوار دارد. وقوع خشکسالی در زمان پیروز و بارندگی پس از دعاها و نیایشهای او، باعث شکلگیری جشن آفریجگان شد که در اصفهان متداول بوده است.
ملخص الجهاز:
در این مقاله، سعی شده است که با بررسی متن اصلی و نیز لایهها و زوایای درونی و برونی اثری سترگ به نام «شاهنامه» بر شناختی ولو نسبی و محدود از نوع تفکّر و بینش سرایندة آن (فردوسی) در سه بخش: عبودیت دادار، ستودن داد و زدودن بیداد دست یافت.
نگاه فردوسی در این باب از بیهقی خردمندانهتر است؛ از دید او شاه تنها به نژادگی، شایستة شاهی نیست و از علل برگزیدگی او داد اوست: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} (فردوسی، 1378: ج1، 187) به دلیل برجستگی پیوند داد و شاهی در شاهنامه، در این پژوهش به این موضوع و چالشهای آن میپردازیم: دادگریِ حق و دادگری شاه فردوسی که از آغاز تا انجام داستانها بارها از داد سخن گفته، ابتدا به دادگری حق به عنوان یکی از صفات برجستة خداوند اشاره میکند.
البته با وجود دادگر بودن حق (که در آن تردیدی نیست) اگر منصف باشیم باید بگوییم وسط کشیدن پای خدا در این ماجراها، با توجه به بیدادهایی که از شاهان به خصوص در دورة تاریخی ثبت شده، شاید این مطلب برای به دست آوردن مشروعیت دینی و به دلیل پیوند دین و سیاست حداقل در عصر ساسانی و البته از امانتداری فردوسی به منابعش در این بخش باشد.
اولین دیو خشکسالی که خود را در شاهنامه نشان میدهد، در داستان تهمورث بیان شده است.
سخن فردوسی دربارة دادگری شاهان تمجیدگونه نیست؛ او وظیفة هر بنده و در اینجا شاه را به استناد دادگری خداوند داد میداند و این تعاریف (به خصوص در بخش تاریخی شاهنامه) از زبان خود شاهان و اطرافیانشان است.