خلاصة:
جایگاه غم و شادی به عنوان مهمترین حالات روحی انسان در زندگی او آشکار است انسان با اولین گریههای کودکانه پا به دنیایی میگذارد که آمیزهای از غم و شادی است گویی تقدیر آدمی چنین است که در انبوه غمها و شادیها، زندگی را تلخ یا شیرین تجربه کنند. در این مقاله با روش تحلیل محتوایی ابتدا به بررسی اجمالی موضوع غم در اندیشه و تفکرات روانشناسان، شاعران و عارفانی از جمله مولانا، سنایی و حافظ، جایگاه غم در ادبیات و در جامع اللذات جرجانی پرداختیم. شاعران عارف ایرانی در آثارشان مفصلا به غم و شادی و انواع و جلوههای آن پرداختهاند که با بررسی آن علاوه بر شناخت تفکر آنان درمورد غم و شادی انسان، میتوان به ارائهی راهکارهایی برای رساندن انسان به شادی حقیقی و غیر زودگذر پرداخت که در این مقاله نیز ما به ارائهی راهکارهایی برای علاج غم از نظر روانشناسان، عارفان و.... پرداختیم.
ملخص الجهاز:
ولی تا کنون تحقیق یا مقالهای با موضوع غم و علاج آن در جامع اللذات جرجانی انجام نشده است که اینجانب با معرفی، کمک و راهنماییهای استاد گرانقدر و ارجمند جناب آقای سید محمد باقر کمال الدینی تصمیم گرفتم تا مطالبی مفید و سازنده پیرامون این موضوع یاد شده جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان نمایم.
از نظر سنایی گاه غم و رنج عشق الهی و تحمل آن خود سبب شادی و طرب است و حتی بیش از شادی نزد او ارزش دارد چرا که این غم، افسردگی و بن بست فکری نیست بلکه غم عشق است و غمهای دیگر را پاک میبرد: به مهر عشق در ملک خدا آن دهخدا گردد که شادی خانه دل در میان شهر غم سازد (سنایی، 1385 : 140) در بحر غمان غوطه ور از روی حقیقت کاندر صدف عشق به از غم گهری نیست (همان : 100) از نگاه سنایی غم و سختی ویژگی ثابت عشق است.
در بین عموم هم این احساس وجود دارد که شعر اگر عاشقانه است شاعر بیشتر باید در مورد فراق صحبت کند، یا در مورد دنیای زمینی برخی شاعران معتقدند زمین جای زندگی نیست و بیشتر در مزمت زندگی صحبت میکنند.
در واقع فضای شعر کلاسیک در غالب موارد فضای شادی نیست و حتی وقتی که در مورد عشق یا زندگی صحبت میشود از آرزوی وصال صحبت به میان میآید و کمتر به امکان وصال در این زندگی برخورد میکنیم.