خلاصة:
در خصوص ارجاع متقابل در زبان فارسی، آراء مختلفی وجود دارد. برخی آن را مطابقه مفعولی در نظر گرفتهاند (راسخمهند 1384) و برخی از آن با عنوان نمایهسازی مفعول نام بردهاند (بهرامی و رضایی1392). حتی در مطالعات صورت گرفته در سطح جهانی نیز مرز مشخصی میان مطابقه و ارجاع متقابل تعریف نشده است؛ برای مثال سیویرسکا (1999) هر دو را مطابقه و هسپلمث (2015) هر دو را نمایهسازی موضوع مینامد. طبق نظر مطرح در سیویرسکا (1999) در زبانهای دارای مطابقه فاعلی و مفعولی، حتی نشانگرهای مطابقه فاعلی نیز مسیر دستوریشدگی خود را به طور کامل طی نمیکنند و واژهبست باقی میمانند. در اینجا تلاش میشود تا با بررسی دادههای فارسی نشان دهیم اولاً شناسههای فارسی وندند در نتیجه زبان فارسی دارای مطابقه فاعلی دستوری است و پیبستهای ضمیری به کار ارجاع متقابل میآیند و ثانیاً ارجاع متقابل و مطابقه، دو سازوکار متفاوت در فارسی هستند؛ ارجاع متقابل، برخلاف مطابقه، اختیاری است و با انگیزههای گفتمانی صورت میگیرد و از اصول و محدودیتهای نحوی ناظر بر مطابقه پیروی نمیکند. در مقابل، مطابقه رابطهای است نحوی و تابع شرط نفوذناپذیری فاز (چامسکی، 2001). تأمین نشدن این محدودیت، موجب برهم خوردن رابطه مطابقه و بدساختی جمله میشود.
This paper claims different status for two rather similar sets of pronominal bound morphemes attach to verbs in Persian: first, subject agreement markers as affixes used to reflect grammatical subject agreement and second, bound person forms which are actually pronominal clitics also attach to verbs in an optional manner with optional conominal indicating cross-referencing. Siewierska (1999) believes that grammatical agreement is limited only to subject agreement thus subject agreement markers could be affixes meanwhile object agreement markers are always clitics. But it is not the case for languages with both subject and object agreement and subject agreement markers in these languages are also clitics. This paper discusses that since subject agreement markers in Persian are affixes indeed, so firstly Persian lacks object agreement and secondly pronominal clitics are cross-referencing elements. Agreement and cross-referencing are two separate strategies in Persian, agreement is a syntactic relation, constrained by Phase Impenetrability Condition (Chomsky, 2001) while cross-referencing is a discoursal, speaker-oriented phenomenon.
ملخص الجهاز:
object agreement ١ مقدمه بیکــل ١ و نیکــولز٢ (٢٠٠٧) از مطابقــه بــه عنوان پدیــده ای نــام میبرنــد کــه در آن ، کلمــه ، مشخصه های صرفی را با خود حمل میکند که از جایی دیگر نشأت گرفتـه اسـت ؛ یعنـی از موقعیتی که در آن ، صورت هدف ٣ (در این جا فعل )، دارای نشانۀ صوری خاصـی اسـت کـه عنصر دیگری بر آن نظارت دارد (ناظر٤).
همان طور که اشاره شد، گرچه ایـن دو سازوکار، شباهت های مفهومی و نقشی بسیار به یکدیگر دارند- مطابقه درواقـع چیـزی جـز ارجاع نیست - اما به عنوان دو سازوکار متفاوت در فارسی عمـل میکننـد؛ مطابقـه ، فراینـدی (رابطه ای٣) نحوی و تابع محدویت ها و قواعد نحـوی و بـه طور اخـص (در این جـا) شـرط نفوذناپذیری فاز٤ چامسکی٥، ٢٠٠٠ و ٢٠٠١) است .
ناهماهنگی و اختلاف آرا در این زمینه دو ریشه دارد؛ نخسـت این کـه تعیین مرز مشخصی میان ارجاع متقابل و مطابقه و این که کدام ، دیگری را زیرمجموعۀ خـود میگیرد همواره مورد اختلاف نظر زبان شناسان بوده است و دیگـر بـه ماهیـت واژه بسـت و وند و عدم امکان تمیز دقیق و صریح آن دو از یکدیگر مربـوط میشـود کـه رخـداد فراینـد دستوریشدگی در شکل گیری این عناصر و قرار داشتن هردو بر روی یک طیـف واحـد در واحد زمان ، در نهایت موجب باقیماندن ابهام دربارة آنها خواهد شد.
یکی دیگر از مطالعاتی که به وجود مطابقۀ مفعولی در فارسی اشاره کرده اسـت ، بـژار و 1 کهنموییپور (٢٠٠٩) است که در گروه خاصی از جملات اسنادی فارسی، قائـل بـه وجـود نوعی مطابقۀ متفاوت از مطابقۀ فاعلی در جملاتِ دارای فعل واژگانی و نیـز در سـایر انـواع جملات اسنادی این زبان میشود.
"Language Universals and Linguistic Typology".