خلاصة:
در این نوشته عنوان فوق بر دو عنوان ممکن دیگر یعنی«آبلار و فلسفه او»و یا«آبلار و علم کلام»ترجیح داده شده است و با اینکه امید است در جابهجای این نوشته این انتخاب بمرور توجیه شود باز از همین ابتداء توضیح مختصری در این زمینه داده میشود:
در عصر آبلار نه در واقع میتوان از فلسفه به عنوان یک فعالیت مستقل ذهنی صحبت به میان آورد و نه کل فعالیت عقلی او را فقط تحت عنوان کلام به معنای سنتی کلمه قرار داد.با اینکه علم کلام در نزد آبلار براساس فلسفه مشخص میشود ولی فلسفه او چیزی جز صرف مسئلهء فلسفه،یعنی مسئلهء امکان استقلال عقل و اراده، نیست.آنچه در نزد او جالب توجه و قابل تأمل مینماید، همان طرح و تأکید بر مسئلهء فلسفه است،نه برپائی و دستیابی به نظامی که با لفظ فلسفه مشخص میشود.
ملخص الجهاز:
"آبلار و مسئلهء فلسفه دکتر کریم مجتهدی در این نوشته عنوان فوق بر دو عنوان ممکن دیگر یعنی«آبلار و فلسفه او»و یا«آبلار و علم کلام»ترجیح داده شده است و با اینکه امید است در جابهجای این نوشته این انتخاب بمرور توجیه شود باز از همین ابتداء توضیح مختصری در این زمینه داده میشود: در عصر آبلار نه در واقع میتوان از فلسفه به عنوان یک فعالیت مستقل ذهنی صحبت به میان آورد و نه کل فعالیت عقلی او را فقط تحت عنوان کلام به معنای سنتی کلمه قرار داد.
البته باید دانست وقتی که گفته میشود فلسفه در قرون وسطی،به عنوان یک فعالیت فرهنگی مستقل به کار نمیرفته است،منظور این نیست که آن الزاما در خدمت کلام و کنیزک آن بوده است،چه از لحاظ تاریخی حتی میتوان نشان داد که این جنبه را هم فلسفه بمرور و بسیار بطیء کسب کرده است و در نزد اکثر مسیحیان آن دوره، ایمان به نحو تام مستقل از هرنوع کاربرد عقلی بوده و احکام دینی کاملا جنبه تعبدی داشته است و هیچ نوع نیازی به فلسفه نبوده است.
اگر آنسلم به سبب قدرت علمی و نفوذ و مقام اجتماعی خود از هرنوع اتهام بر کنار میماند،در عوض آبلار که بعد از او در صحنه تفکر غربی ظاهر میشود عملا در مرکز ماجرا-و شاید بتوان گفت فاجعه-قرار میگیرد که در آن عصر،فلسفه به وجود آورده است و او از لحاظی جزو اولین کسانی است که خواستهاند براساس نوعی فلسفه اصالت عقل،در مسائل اعتقادی و شناختی و خاصه در مسائل اخلاقی به براهین جدلی بپردازند،جدلی که به نظر آبلار نه فقط میراث فلاسفه بزرگ گذشته،بلکه مصداق حی و حاضر نفس فلسفه بوده است."