خلاصة:
منطق را علم یا فنی تعریف کرده اند که رعایت آن ذهن را از بخری مغالطات دور می کند اما همواره این طوال مطرح بوده است که کاربرد آن در قلمرو حکومت نظری و خصوصا الهیات بالمعنی الاخص چگونه است و آیا می توان مسائل نظری را با کمک این علم اثبات یا ابطال نمود؟ ماریومیگنوچی در مقاله ای که در آن موضوع علم مطلق و ازلی خداوند متعال را از نظر اسکندر افریدوسی و پروکلوس با کمک علم منطق مورد بررسی قرار داده است مدعی شده است که پیچیدگیهای بحث مذکور را می توان با کمک منطق مرتفع نموده و یا کاهش داد نوشتار حاضر نقد و برسی این مقاله است که در آن به نکات قوت و ضعف نظریه مذکور اشاره شده است .
ملخص الجهاز:
"اما آنچه که موردنظر منطقدانان قدیم بطور کلی و اسکندر افریدوسی بطور خاص است این نیست که هیچ قضیه مربوط به زمان گذشته نمیتواند ارزش صدق متغیر داشته باشد،بلکه قضایایی که از وقوع حوادثی در گذشته حکایت میکنند ضرورتا صادقاند،چراکه گذشته قابل تغییر نیست و این معادل است با اینکه گفته شود هر قضیه صادق خبری2مربوط به گذشته ارزش صدق خوند را از دست نخواهد داد.
5-12 saffrey-wenternik) پروکلوس بر این نکته اصرار میورزد و هنگامی که سوال میشود خداوند چگونه به این عالم آگاه است میگوید از اینکه تعدادی از افلاطونیان برای توجیه علم مطلق الهی،مثل عقلی حزئیات و امور ناشایست دیگر را در او فرض میکنند در تعجب است اما اگر کسی بخواهد وجود صور معقول جزئیات را بپذیرد میتواند به دیدگاه او اشکال وارد نماید.
dodds) 23-14-110)124 «اگر خدایان هم صفات خود را به صورت هماهنگ با هویت خدایی خود واجد باشند،به وضوح میتوان گفت که علم آنها که آن هم باید صفتی الهی باشد به واسطه عظمت قدسیشان تعین پیدا میکند نه به واسطه واقعیات مادی جهان که متعلقات شناخت تلقی میشوند و بدین ترتیب علم آنها راجعبه امور متکثر و منفعل،واحد و غیر منفعل خواهد بود و بنابراین حتی اگر متعلق علم الهی شیای متکثر باشد علم او واحد و یکپارچه میماند و اگر متعلق علم او متغیر باشد ذات او ثابت و لا یتغیر خواهد بود و اگر متعلق علم او ممکن و محدود باشد علم او ضروری و مطلق خواهد بود.
پلوتینوس به اندازه اسکندر افریدوسی قادر به تشریح دقیق علم (1)- Amelius این نظریه که منطق به دلیل صوری بودنش چیزی برای ارائه در الهیات و هستیشناسی ندارد نه تنها به لحاظ نظری بلکه از دیدگاه تاریخی،برداشتی کاملا غلط است مطلق الهی نبود چراکه از یک طرف به واسطه قبول نظریه T و از طرف دیگر این نظریه که خدایان ثابتاند تحت فشار بود."