ملخص الجهاز:
"آنها برخلاف نسبیتگرایان فرهنگی دریافتند که نهتنها میتوان برای تقریبا تمامی فرهنگهای انسانی،احکام کل مهمی صادر کرد(مثلا اینکه[در تمامی فرهنگها]خانمها در انتخاب شریک زندگی خود بیشتر از آقایان قایل به تبعیض وحسن انتخاب هستند)بلکه این کار برای دامنۀ وسیعی از گونههای حیوانی نیز ممکن است.
برای اینکه بگوییم برایاختلافات جنسیتی،اساس و پایه ژنتیکی وجود دارد،کافی است تا از نظر آماری به نموداریاشاره کنیم که توزیع بعضی ویژگیهای خاص میان زن و مرد را تشریح میکند و در آن،منحنی مربوط به مردان نسبت به زنان تغییر بیشتری نشان میدهد.
اینادبیات آنقدر متنوع و مختلف است که نمیتوان بهطور مجمل و مختصر آن را تشریح کرد امامیتوان گفت که بیشتر آن اساسا مربوط به این مسأله است که چگونه روابط بین الملل مبتنیبر جنسیت شده است،یعنی توسط مردان اداره میشود،در خدمت منافع آنان قرار دارد وآگاهانه یا ناآگاهانه،بر طبق دیدگاههای مردانه از سوی دیگر مردان تفسیر میگردد.
همانطور کهفمنیستهای کارکشتهیی چون جین بتکه الشتین اشاره کردهاند،تفکیک سنتی و دیرینه بینمردان،بهعنوان«جنگجویی کامل»که به طرف جنگ پیش میروند،و زنان،بهعنوان«روحزیبایی»که به طرف صلح میروند،اغلب باوجود زنانی که سرخوش از جنگ هستند ومردانی که ظلم و ستمهای ناشی از جنگ را رد میکنند،عملا زیر سؤال میرود اما این کلیشهمانند بسیاری از کلیشههای مبتنی بر یک حقیقت است و به اندازه کافی توسط بسیاری ازتحقیقات جدید در بیولوژی تکاملی مورد تأیید قرار گرفته است.
اقعیت تمایلات پرخاشگرانه از سوی دیگر اگر نقشهای جنسیتی تنها ساخته و پرداختۀ روابط اجتماعی نبوده بلکهریشه در ژنتیک نیز داشته باشند،در این صورت برای میزان تغییرات در سیاست بین المللمحدودیتهایی وجود خواهد داشت."