ملخص الجهاز:
"گفتگوها باید ماهرانه باشند،به نحوی که شنونده باور کند شخصیتها در متن کشمکش موجود در فیلم چیزی غیر از این نمیتوانستند بگویند.
بهترین موقع برای این کار زمانی است که شخصیت تحت فشار،در حال تفکر یا عصبانی باشد.
اگر شخصیتی لهجهء خاصی دارد،قواعد دستوری را به درستی رعایت نمیکند یا شیوهای خاص یا نوعی نارسایی در حرف زدن دارد،باید آن را در سراسر فیلم حفظ کند،مگر آنکه نظیر فیلمهای بچهء دیروزه11و بانوی زیبای من،دلیل نمایشی خوبی برای تغییر آن وجود داشته باشد.
در فیلم برای استفاده از نطق طولانی باید دلایل بسیار محکمی وجود داشته باشد،مثلا آشکار شدن شخصیت در نطق مونتگمری کلیف در فیلم دادگاه نورمبرگ21که او را برندهء جایزهء اسکار نیز کرد.
اگر سکانش گفتگو طولانی است (به تصویر صفحه مراجعه شود)-دو دقیقه یا بیشتر-فیلمنامهنویس باید کنشی بصری برای گوینده به وجود آورد؛چرا که استفاده از اعمال فی البداهه در صحنه بسیار پرهزینه و نامطمئن است.
اگر شخصیت ار عبارات یا کلمهای خارجی استفاده میکند،درصورتیکه بیننده آن را در زمینه و متن خود درک میکند،این کلمه یا عبارت را میتوان در گفتگو جای داد.
فیلمهای The Iceman Cometh ، چهکسی از ویرجینیاولف میترسد؟و The Glass Menagerie قسمت اعظم موفقیت خود را مدیون برآشفتن بیننده هستند که از بیپردگی این فیلمها احساس میکند و یک آدم دلهء چشم چران تبدیل شده است.
در فیلمنامهء داستانی ار راوی استفاده نکنید مگر آنکه آن را آگاهانه به عنوان یک تکنیک مستند به کار گیرید،نظیر فیلمهای خانهء خیابان بیست و نهم یا به سوی پایان زمین،که در آنها از این تکنیک برای مستند جلوه دادن داستان استفاده شده است."