ملخص الجهاز:
"اگر وجدان به نحوی از انحاء با ماهیت اشیاء ارتباط داشته باشد(که ما فرض میکنیم دارد،زیرا هیچچیزی در این جهان نیست که بتوان گفت با دیگر اشیاء مطلقا بیارتباط است و همه اشیاء دارای عنصر مشترکی هستند که آنها را از عدم متمایز میکند و آن عنصر مشترک همانا وجود آنهاست)،در این صورت میتوان نتیجه گرفت که وجدان نیز به واسطه ارتباطش با نظم منطقی،به میزانی کاملا محدود،از اوضاع آنگونهای که هست فاصله میگیرد و به سوی وضعیتی که باید باشد جذب میشود.
هنگامیکه او میکوشد ثابت کند شوخی حاصل قصد آگاهانه ماست،با اثبات اینکه آدم بذلهگو براساس فرضهایی به نتیجهگیریی درست دست میزند،[56]به نحوی غیرمنتظره نشان میدهد که شوخی در بنیاد خود پدیدهای است عینی گرایش شوخی به آشکار ساختن سطوح تحلیلی که مبنای اعمال و گفتار هدفمند است اساسا مسئلهای منطقی است،چنانکه این سخن فروید نیز مسئلهای منطقی است:«در قلمرو مسائل جنسی و سخنان هرزه امکاناتی وجود دارد که میتواند برای فرد علاوه بر لذت از طریق تحریک جنسی،نوعی لذت خندهآور نیز پدید بیاورد.
اما پرسشی که نه دوما و نه دیگر اندیشمندانی که درباره جنبه پیکرشناختی خنده به بررسی پرداخته نتوانستهاند به آن پاسخ گویند این است:«وقتی ما با چیزی خندهآور روبهرو میشویم، چرا احساسات خودمان را با به کار انداختن ماهیچههای چهرهمان نشان میدهیم؟»[27]دوما که نتوانسته است از رهگذر پژوهشهای پیکرشناختی به این پرسش پاسخی تازه بدهد،ناچار به همان نظریه آشنای پیشین بازمیگردد و میگوید خنده عبارت است از آزاد شدن انرژی که درنتیجه روبهرو شدن با تعارضی ناگهانی پدید میآید."