ملخص الجهاز:
")دکتر آذر نفیسی از رد نظر دکتر براهنی در مورد فقدان تکنیک در شعر سپهری آغاز میکنند و به تفصیل تا آخر،هر نقد و نظر نفیکنندهء دیگر ناقد-حتی اظهارنظر صادقانهء شاملو دربارهء سپهری-را هم به کناری میزنند(البته مستدل و هوشمندانه)تا بتوانند سپهری را در جای دست نیافتنی دلخواه خود قرار دهند.
برای اینکه این پیشتازی برومند و بارور باشد-که طبعا در مورد قلدرها هست -باید با زمانه درگیر باشد(که طبعا در هر دورانی هست)بعد از حافظ(حتی امروز) شاعرانی آمدند و شعر عرفانی سرودند.
چه بسا عرفانی بنیادیتر و متصل به سیستم حکمت اشراقی،اما چرا-نه شاه نعمت اله ولی نه جامی،نه صفی علیشاه و نه هیچ شاه دیگر- حافظ نشدند؟روشن است:چون عرفان ذهنی آنها متوجه شناخت حقیقت برآمدنی از جامعه و تاریخشان نبود بلکه توجه بازگشت به ذهن داشت.
در شعر امروز هم مثل دیروز،از روحیه و اخلاق حاکم بر جان شاعر مایه میگیرد نه از دانائیهای فنی و ترفندهای کلامی.
) 2-شعر سپهری تکنیک از روحیه سپهری دارد و فقدان دینامیسم در این تکنیک، از ضعف خلق و خوی سپهری مایه میگیرد.
خلق و روحیه سپهری(در تائید نظر براهنی) خلق و روحیهای منفعل است و در این اگر عیبی وارد باشد،وارد بر شعر نیست،وارد بر روحیهء اوست،که چه بسا محصول ناگزیریهائی باشد که چاره ناپذیر است.
اینجاست که براهنی حق دارد بگوید شعر سپهری ساختمان ندارد یا فاقد هارمونی است(و آنهارمونی که بعضی معتقد به وجود آن در این شعرهایند،هارمونی صدای یک دست جیرجیرکها از سر شب تا بامداد است)."