ملخص الجهاز:
""5رولان بارت به بیانی شیواتر مسئلهء گرهگشایی را چنین مطرح میکند،"در تراژدیهای بزرگ،گره گشایی همواره از پیش دانسته است؛و نمیتواند جز آنچه هست باشد:یعنی نه قدرت انسان و نه حتی گاه توانایی خدا(و این امری حقیقتا"تراژیک است)،نمیتوانند سرنوشت قهرمان را بهبود بخشند یا دگرگون کنند.
هرچند تراژدی وسیعترین پهنهء نمایش و تجلی تراژیک بوده است،دیگر انواع ادبی و هنری نیز میتوانند به سهم خود نمایانگر آن باشند،بازبینی سیر تحولی داستانسرایی نشان میدهد که،محدوده میانی آن،یعنی حیطهء رمانس و یا قصه -خواه از نوع پهلوانی و خواه از نوع عشقی آن-به دلیل تفوق جنبهء تفنن و سرگرمی فاقد عنصر تراژیک است-چه بسا این امر مؤید درستی باور بارت مبنی بر وجود ادوار خاص تراژیک و ادوار فاقد آن باشد.
از آن زمان که سروانتس بر صحنهء ادب پدیدار میشود و به قصد به مضحکه کشاندن شهسواران رمانسهای عامه پسند هزل نامه درخشان دون کیشوت را میآفریند تا در آن پهلوان پنبهء ناتوان و سوداییاش در هیئت پهلوانان پر جلال و جبروت و دروغین دوران گذشته،نه در آوردگاههای سهماگین و شکوهمند،که در موقعیتهایی سخت پیش پا افتاده و فرومایه،به دفاع از هویت انسانی خویشتن باختگان دست یازد؛تا زمان معاصر که دیگر اولیس از بند پهلوانیهای کهن و پهنههای سرگردانی در ماجراهایی سترگ و پر صولت رها شده و در بند زندگانی نابسامان و بس آشنای دوبلینی تنگ و نفسگیر گرفتار آمده؛همچنان اینجان و روان تنها و بیپناه آدمی است که یکتنه در هیئتهایی بس گوناگون به مصافهایی بس گوناگونتر با هرآنچه دشمن آزادی و سرشت ویژهء خویش است،میرود."