ملخص الجهاز:
"اما در مستندات آمده است که به عنوان مثال برشت،این مساواتگر بزرگ جنسی-طبقاتی،هلنه وایگل،یار و مونس و«همسر»وفادارش را به سکرتر و کارگر و عملهی خود تبدیل کرده بود و حتی پیش چشم وی با معشوقگاناش روابط نزدیک داشت.
ابتدا مدتی گپ زدیم و خاطره تعریف کردیم و وقتی به برگردان بخشهایی از کتاب(نه فقط نوشتهی گلستان)رسیدیم،پرسیدم حالا کجا باید این نوشته چاپ شود؟تازه معلوم شد آقای میرزایی برای آشنایی و تحویل گرفتن کار آمده است (اگر جزئیات امر روال دیگری داشته بوده باشد،در خاطرم نیست).
مترجم آلمانی احمد رضا را در کتاب خویش«صاحب سبک خاص و جایگاه ویژهای در صحنهی شعر و ادب مدرن فارسی و مخالف همهی قواعد و قراردادهای حاکم اجتماعی و دستوری»خوانده است-که«شیوه نگارش خود را تکامل بخشیده و راه خویش رفت»أ من اگر به جای کورت شارف بودم مینوشتم«که...
قسمت دیگر رضایت و شادی من در این دوستی مربوط به آشنایان و دوستانی است که توسط احمد رضا به خاطر شغل و کارم و یا صرفا رفاقت و دوستی با آنها آشنا شدهام:مرتضی1،آیدین2،مسعود3، سپان4،امیر5،سیروس6،احمد آقا7،ناصری8،مجید9که همه هنرمندان و نویسندگان و شعرای دست اول ایران بودند و هستند.
در این سی و پنج سال در تمام تلاطمهای زندگی اجتماعی که کم هم نبودند راحت و بیدردسر در نهایت خلوص و راحتی یکدیگر را درک کردهایم و هنوز هم تماس تلفنی یا دیدار ما با همان یکدلی و توافق و شادی همیشگی توأم است و من مغرور و بدون دردسر در کمال یگرنگی احمد رضا را به نام یک دوست خوب دوست دارم."