ملخص الجهاز:
"» نوشآفرین،دختر سرهنگ نیلوفری،که راوی شبهای یکم،سوم،پنجم و هفتم از هفت روایت داستان است و به همین دلیل شخصیت اصلی و کانونی رمان به شمار میآید،عاشق «حسینا»برادر سیاوشان شده و در سراسر رمان از این عشق ناکام رنج میبرد:«شاید همیشه این احساس را داشتم که در مقابل یاد نگاه کوزهگری،حسینانامی تیرهبخت احساس گناه میکردم.
قتل میرزا حبیب رزمآرا، سرقت خزانهء انجمن شهر،پخش شبنامههای آتشین،تحریک مردم برای هو کردن سروان خسروی،ساختن کوزههای کوچک منفجره،و خیلی از اتفاقات دیگر را به حساب حسینا گذاشته بودند،اما پیدایش نمیکردند شایع کرده بودند حسینا مبتلا به جذام است و این مرض نمادی است که خواننده را به یاد اسطورهء سردار فیلوکتیتیز (Philoctetes) یونانی میاندازد که در سر راه جنگ تروی،ماری به پایش نیش میزند و محل زخم چنان عفونتی میکند که سربازان و فرماندهان یونانی او را تنها در جزیرهای رها میکنند ولی بعد میفهمند که بدون تیر و کمان سحرآمیزش در این جنگ هیچگاه به پیروزی نخواهند رسید ادموندویلسون (Edmund Wilson) در سلسله مقالاتی زیر عنوان زخم و کمان (The Wound and the Bow) ،فیلوکتی تیز را که زخمی التیامناپذیر و در عین حال کمانی سحرآمیز داشت-نماد هنرمند و روشنفکر میدانست چرا که از یکسو حضور روشنفکر و هنرمند برای آگاهی مردم جامعه ضروری است(داشتن تیر و کمان سحرآمیز)و از سوی دیگر جامعه این گروه را(به خاطر داشتن زخمی چرکین و عفونی)طرد میکند.
در رمان سال بلوا هم میبینیم که از یکسو حضور حسینا در جامعهء سنگسر ضروری است ولی از سوی دیگر،کسانی چون دکتر معصوم،که میگویند حسینا جذام گرفته است،او را عملا مطرود جامعه کردهاند تا کسانی چون ملکوم اجنبی،فارغ البال ثروت ملی را به یغما ببرند: «مدتی میشد که در شهر پیچیده بود جذام آمده است."