ملخص الجهاز:
"مخصوصا لازم است بر روی تفاوت اصولی بین غایت شناسی62،که مبتنی بر آرمان زبان به عنوان یک وسیلۀ کار است،و تاکتیکهای برنامهریزی زبان،که باید زبان موجود و شرایط اجتماعی و دیگر شرایط جامعۀ زبانی را مورد توجه قرار دهد،تأکید کنیم.
دشوارترین مسائل بنیادی برنامهریزی زبان را میتوان به صورت پرسشهای زیر،مطرح کرد: (1)چگونه باید میان دو عنصر متضاد اقتصاد و وضوح،سازگاری به وجود آورد؟به عبارت دیگر،بهترین و کارآترین شکل ارتبا میان عناصر وضوح،حشو،و اقتصاد،کدام است؟ (2)کارآترین و اقتصادیترین ساختساختند کدام است؟ (3)از نظر تاکتیک:تغییر یک زبان خاص،در یک برهۀ خاص از زمان،تا چه حد مصلحت آمیز است؟ یعنی مصلحت آمیزترین رابطه بین سنت و ایدهآل،کدام است؟ ارزیابی و مقایسۀ عناصر زبانی در رابطه با اصول وضوح،اقتصاد و زیبایی،بایستی مبتنی بر واقعیات تجربی،و حتی الامکان،به صورت آماری و کمی باشداست،و چنانچه هیچ روش مناسبی برای ارزیابی برخی مشخصههای ساختاری در دسترس ن باشداست،و چنانچه نتوان این تضاد اساسی بین اصول آشتی ناپذیر را به روش قیاسی حل نمود،باید از واقعیات در زمانی و گرایشهای موجود در تغییر زبانی برای حل مسائل ارزیابی مدد گرفت.
در موردنظر غلط سره گرایان که میخواهند زبانهای را از«فساد»!نجات بدهند،و نیز عقیدۀ برخی زبانشناسان جدید،که از نظر آنها همۀ اصطلاحات،به یک اندازه،مناسب هستند،بایستی این نظر ترویج شود که آنچه در زبان اهمیت دارد،کارآیی است،و انسان مختار است که زبان را بنا به میل و ارادۀ خود تغییز دهد و اصلاح کند.
در این صورت نیز برنامهریزی زبان باید اصل کارآیی را مورد توجه قرار دهد-یعنی از هریک از دو گونه،صورتهایی که از نظر زبانشناختی کارآترند،انتخاب شوند،این روش،بخصوص با دو گونگی از نوع نروژی، متناسب است."