ملخص الجهاز:
"برای نمونه مطالعات نشان میدهد که روشهای آماری کارایی بهتری در مقایسه با روش متخصصین سلامت روانی و مسئولین امر در مراکز اصلاحی(در پیشبینی تکرار جرم)دارند به عبارت دقیقتر، به تعبیر گاتفرسون22تقریبا در هر وضعیت تصمیمگیری که این مساله مورد مطالعه قرار گرفته است معلوم شده که ابزارهای آماری،مجرمان را براساس ویژگیهای مشترک، به گروههایی تقسیم میکند و اگر خطر به معنای میزان احتمال تکرار جرم در آینده باشد مجرمان براساس پیوندهایی که با تکرار جرم دارند،مانند سابقهها جنایی یا ویژگیهای جمعیت شناختی از این قبیل تقسیمبندی میشوند.
این نظریه جدید ضمن اینکه کانون مطالعات و تحقیقات و دلنگرانیها را متوجه خود کرده است سه پیامد مهم بدنبال داشته است؛نخست:بزه دیده که با آمدن عدالت ترمیم کانون مطالعه و توجه قرار گرفته بود به حاشیه رفت و مجرم و خطر تکرار جرم جای آن را اشغال کرد.
زیرا بهطور کلی در سنجهها بر عوامل نیاز،بیشتر تاکید میشود ضمن اینکه برهمین استفاده جاری از تکنولوژی طبقهبندی ایرادی وارد است بیآنکه متوجه اصل آن باشد و آن این است که این جرایم یکی از اصول بنیادین حقوق کیفری را به شدت مخدوش میکند هم ایجابا و هم سلبا.
نکته شایان توجه دیگر آن است که ضابطهمند شدن و قابل توضیح شدن تصمیمات باعث شده است که تصمیمگیران باعتماد به نفس و جسارت بیشتری دست به طبقهبندی همنوعان خود بزنند و از آنجا که مفیدترین امور طبعا میتوانند فاسدترین اور باشند باید مواظب بود که این روش مورد سوء استفاده قرار نگیرد زیرا تصمیمگیری بر اساس نتایج به دست آمده حجتآور است و همین حجیت29 است که باعث نگرانی میشود."