ملخص الجهاز:
اداره جامعه بشری و مؤسسات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جهان امروز نیازمند وجود نظام یکپارچهای برای تفکر و عمل (به تصویر صفحه مراجعه شود) میباشد یعنی در هرموسسهای الگوئی برای تصمیمگیری و عمل وجود دارد که پیشنیاز آن الگوی شناخت مسائل میباشد.
اطلاعات و علوم مختلف در سه چیز جدا میشوند: 1-موضوع 2-مقصد(هدف) 3-روش به عنوان مثال در فلسفه:در بخش مربوط به «موضوع»گفتگو میشود که آنچه موجود است،وجود است یا ماهیت(چیستی)و یا اینکه آنچه موجود است«واجب»است و یا «ممکن»؟در بخش مربوط به«مقصد»،سوال میشود که نهایت و مقصد این است که یقین داریم واقعیات و حقایقی در عالم وجود دارد و یقین داریم که در تشخیص این واقعها و حقیقتها به خطا میرویم و پندارها را به جای واقعیت تصور میکنیم و شناخت حقایق از پندارها یک نیاز فطری است که فلسفه ما را به آن سو میخواند و در بخش مربوط به«روش»،بیان میگردد که روش بحث فلسفی استدلالی است یعنی برای بحث در مورد«واجب الوجود»از روش تجربی برای استدلال و برهان منطقی استفاده نمیکنیم.
) فلسفه به دنبال آن است که حقیقتها را از وهمها و گمانها جدا کند و بستر لازم را برای شئون مختلف برنامه اجتماعی است که بتواند جامعه را سرپرستی نماید،نتیجهای که بدست میآید این است که حوزه عملکرد این دو از هم جدا میشود هرچند که ما وجود فلسفه و علوم را در یک انسان فرض کنیم یعنی انسانی داشته باشیم که هم فیلسوف است و هم فیزیکدان و همزمان پزشک نیز باشد،یگانه بودن این شخص،حوزههای عملکرد این سه موضوع را هماهنگ نمیکند،در یک جا با یک اندیشه و روش دیگر.