ملخص الجهاز:
"هر چند بسیاری از شارحین از آثار پیش از دههء 1970(دوران دیرینهشناسی)و آثار پس از آن(دوران تبارشناسی)به عنوان دو دوره جداگانه در اندیشه فوکو سخن میگویند ولی نگرش تاریخی فوکو در هر دو روش یکسان است.
اگر تاریخ را همان رشد و توسعه بدانیم که جدا از بازگشتها،وقفههاو کندشدنها،در تحلیل نهایی،پیشرفت نیروهای تولیدی و محصولهای فکری و فرهنگی را همراه دارد و این همه را نیز نتیجه رشد خودورزی انسانی بدانیم آنگاه گونهای خوشبینی افراطی به کارکرد و توسعه خرد مطرح میشود که خود جلوهای از خودآیینی است.
البته منظور از قدرت در اینجا صرف قدرت دولتها و یا حکومتها نمیباشد،چرا که حکومتها نمیتوانستند تمام خواستهای قدرت را در دست بگیرند بلکه منظور از قدرت در اینجا،هر قدرتی میتواند باشد که موجب اعمال امر میشود فوکو معتقد است برای شناخت تاریخ،تکنیک و تاکتیکهای قدرت باید از سطح فرد و یا به گفتهء فوکو از سطح«فیزیک خرد قدرت» شروع شود.
فوکو را میتوان فیلسوف تاریخی دانست که تاریخ را برای توجیه فلسفهاش انتخاب کرده،فوکو پست مدرن است و ناقد مدرنیته.
از این گذشته،این قواعد کلی همچون بسیاری از قواعد کلی دیگری که متفکران غربی به دست دادهاند چنانکه رورتی هم گفته است خود شمول و پارادوکسیکال میباشد.
این نگرش انسان را در عین حال کلا موضوع شناسایی و کلا فاعل شناسایی میداند و در فعالیت معنابخش«من» استعلایی تفحص میکند که به همه موجودات و از جمله به بدن خودش به شخصیت تجربی خودش و به فرهنگ و تاریخی که به عنوان هیأت بخش نفس تجربی خویش «میسازد»معنا بخشد."