ملخص الجهاز:
"» خود لینچ میگوید:«به خودم میگفتم،شاید این دنیا روشنترین جایی نباشد که آدم ممکن است آرزویش را داشته باشد،اما فکر میکنم که سیلور و لولا سعی مینند به نحو شایستهای زندگی کنند.
از دید آنها این دلیل دیگری بود که نشان میداد فصاله عاطفی لینچ با موضوعش بیش از آن است که بتواند هرگونه مقصود جدی را در آنجای دهد؛و اینکه دلمشغولی با جادوگر شهر زمرد،همانند تصویر کردن سیلور همچون تجسمگر قابل قبول الویس،شگردهای ارزانی بودند که به کارگردان اجازه میدادند،عدم صداقت خود را تجلیل کند.
با وجود امتیازاتی که لینچ به میل خود به شرکت گلدوین داد -او بعدا اعلام کرد:«هیچ شاهکاری که در کمدی پنهانش کرده باشند،وجود خارجی ندارد»با اینهمه توزیع نسخهء مونتاژ کارگردان،روی لیزر دیسک در آینده امکان رسیدگی به درستی این ادعا را فراهم خواهد آورد-پافشاری سخنگوی مطبوعاتی شرکت مبنی بر اینکه«مفتخریم اعلام کنیم که فیلم همان نسخهای است که موردنظر لینچ بود»درست به نظر نمیرسد.
اما اگر بخواهیم به گلهگذاری منتقدانی توجه کنیم که از بیشباهتی بسیار فیلم به مخمل آبی مأیوس شده بودند،باید گفت چنین احساس میشود که لینچ همچنان دارد تصویر ''امریکای عجیب و غریب‘‘خود را-که از مخمل آبی و چند اپیزود تویین پیکز تشکیل شده بود-میدوشد و به طرفداران عامیاش چیزی را عرضه میکند که طالب آناند.
» حالا با نگاه کردن به گذشته،چیزیکه از همه عجیبتر مینماید این است که لینچ را به خاطر اتخاذ یک رویکرد پسمدرن بازگشت به مدهای گذشته،در مورد برخی از جلوههای فرهنگ عامیانه که قلبا وحشی ستوده بود-الویس پریسلی،جادوگر شهر زمرد،ملودرامهای آبکی(هم سینمایی و هم تلویزیونی)-سرزنش میکردند."