ملخص الجهاز:
"برای شروع،تمامی تعلیق و بلاتکلیفی مسیر نظری خود را از میان کنت دراکولا توسیم میشود،به شدت همارز است،و این نیرو چیزی به جز فرهنگ تودهای نیست،یعنی همان تکنولوژیهای در حال توسعهی رسانهها در اشکال متنوعش نظیر حملونقل،توریسم، عکاسی و لیتوگرافی در تولید تصویر و در نهایت روایتی که به شکل تودهای تولید میشود.
خاطرات روزانهی جاناتان هارکر که آغازگر رمان است و این کشف سرنوشتساز را بازگو میکند که کنت دراکولا خونآشام است،صرفا خاطرهای است از کشف و شهودی نامطمئن که تحت هجوم تبی مغزی محو شده است و عملا گزارشی در قالب تندنویسی است که خود آن بعدتر توسط مینا هنگام تایپ کردن کشف رمز میشود.
مهمتر از همهی اینها شکل تندنویسی شدهی جملات عاشقانهی جاناتان به نامزدش،چیست؛یعنی همان جملههای احساساتیای که متعلق به گفتار درونی جاناتان است آن هنگام که از نا افتاده در کالسکهای تحت محاصرهی تصوراتش از پیشکاران، غیرمادی دراکولا نشسته است؟مثل این که تندنویسی معصومانه از حوزهی رسانههای فرهنگ تودهای بیرون افتاده است،اما در واقع همدست یکی از دگرگونیهای تمام عیار رویهی فرهنگی قرن بیستم شده است،یعنی همدست عقلانیساختن فرایندهای بوروکراسی و تجارت (به معنای وبری آن)،نوعی زنانه کردن نیروی کاری اداری، معیاری کردن نوشتار تجاری تودهای.
پیوند میان فرهنگ تودهای و زنانگی از همان ابتدا برقرار شده است و در کتاب دراکولا نیز،از طریق لوسی،فرهنگ تودهای به عنوان امری زنانه، پذیرا،هوسناک،جسمانی و ضدامپراتوری مورد تحسین قرار میگیرد و بعدتر،از هنگامی که پای مینا وسط کشیده میشود،پرکار،تولیدی و به گونهای درخور امپراتوری میشود."