ملخص الجهاز:
میگویند در آغاز جوانی شبی بخواب میبیند که شمشیری برهنه در دست دارد و به جایی میرود:اتفاق را آن شمشیر به سنگی میخورد و چون پنیر آنرا درهم میشکافد،دیرگاهی در پی گزارش این خواب عمر میگذارد تا روزی به مزار یکی از صالحان مشهد میرود و آنجا مشاهده میکند که کودکی ورقی چند بر سر آن گور فرومیریزد یکی از آن اوراق را برگرفته چنین میخواند که شیخ حسن بصری قدس سره در اوان طفولیت شبی به خواب میبیند که با کاردی در دست به مسجدی درآمده سنگهای مسجد را با آن کارد سوراخ میکند،روز دیگر پدر او را به نزد ابن سیرین گزارشگر بزرک و معروف خواب میبرد و ابن سیرین او را برسیدن به مقام شیخی و صاحب سلوکی نوید میدهد،خواجه حسین این گزارش را گزارش خواب خود میانگارد و به شعر گفتن میآغازد3هرچند جای هیچ سخنی نیست که این خواب ساخته و پرداختهء تذکرهنویسانی است که میخواهند بگونهیی سخن خود را بیارایند ولی بازگوکنندهء این نکته هست که خواجه حسین آنچنان مورد پسند نکتهسنجان و نقادان سخن قرار گرفته بوده که برای بیان عظمت مقام شعری او به داستان پردازی دست یازیدهاند،پس از آنکه سلطان ابراهیم میرزای صفوی متخلص به جاهی4از سوی شاه طهماسب حسینی صفوی به حکومت مشهد میرسد در سلک سخنوران دربار این شاهزاده درمیآید و گوی سبقت را در میدان سخنوری از همگنان میرباید و در سفر و حضر خدمت او را بر دیگر خدمتها برمیگزیند5 و به مداحی او میپردازد6و هماره از بزرگداشتهای او بهرهور میگردد، پس از آنکه شاهزاده روی در نقاب خاک میکشد به درباره شاه اسمعیل ثانی7 که پس از شاه طهماسب به تخت سلطنت جلوس کرده بوده،راه مییابد ولی آنچنان که باید،مشمول عنایات او واقع نمیگردد8و بناچار به دار الامان هند میرود9 و به دربار جلال الدین اکبر پادشاه غازی10راه میجوید11و مورد لطف و سپاسداری آن پادشاه شاعرپرور واقع میگردد.