ملخص الجهاز:
"آیا ما به خود اجازه میدهیم که الگوی حملونقلی را به وجود آوریم که با الگوهای موجود در شهرهای جهان پیشرفته متفاوت باشد؟آیا ما جرأت ایجاد سیستمی از حمل و نقل را داریم که به نیازهای اکثر مردم کمدرامد،بیش از نیازهای اقلیت صاحب اتومبیل،اولویت بدهد؟آیا ما در تلاش هستیم تا روشهای مؤثر و اقتصادی را انتخاب کنیم تا با آن،جابهجایی جمعیت شهر را به تمیزترین و راحتترین شکل ممکن انجام دهیم؟یا ما فقط سعی میکنیم،مشکلات آمد و شد طبقات بالای جامعه را کاهش دهیم؟ شهر جدید باید دارای تراکم جمعیتی زیادی باشد،تراکمی بیشتر از 120 نفر در هرهکتار(12 هزار نفر در هر کیلومتر مربع).
من مخالف چنین طرحهایی هستم،زیرا به این ترتیب،جامعه مخارج زیادی را از راههای متفاوت متحمل میشود که هزینههای ذکر شده نمیتوانند آنطور که باید و شاید،این مخارج را جبران کنند؛مخارجی که میتوان چنین بیان کرد:ارزش واقعی زمینی که به فضاهای جادهای اختصاص یافته است، آلودگی هوا و آلودگی صوتی،هزینههای ساخت و نگهداری از جادهها،سیاستگذاریها،مختل شدن زندگی عادی و ایجاد خطر برای کودکان.
آیا در مورد اینکه فقط اکثریت شهروندان فاقد اتومبیل بتوانند از این محدودیتها منتفع شوند،شکی وجود دارد؟این کار میتواند چنین محاسنی داشته باشد:کاهش زمان جابهجایی،در صورتی که ترافیک ناشی از اتومبیلها نتواند سرعت اتوبوسها را کم کند؛هوای پاکتر و صدای کمتر؛روابط مساواتطلبانهی بیشتر با مالکان اتومبیل؛ دسترسی بیشتر به منابع عمومی برای سرمایهگذاریهای مهمتر؛محیطی کمخطرتر و انسانیتر برای پرورش کودکان؛ و نیاز کمتر به تخریب محلات برای ایجاد شریانهای پرسرعت، یکی از دلایل اینکه تا به حال این معیار پذیرفته نشده،این است که اولویتهای نظام اقتصادی و سیاسی در جهت حل نیازهای فقرا یا حتی منتفع کردن اکثریت جمعیت نیستند،بلکه این اولویتها بیشتر در پی حمایت از گروههای پردرامد و مسلط جامعه هستند."