ملخص الجهاز:
"هرچند تبلیغات تنها وظیفهء رسانهها نیست،اما «مهمترین جنبهء خدمات کلی آنهاست»(مقدمه صفحهء 6)بویژه«در جهانی که تمرکز سرمایه و درگیریهای عمده منافع طبقاتی»وجود دارد (صفحهء 1) مطمئنا ادوارد هرمان و نوام چامسکی هر دو شایستگی آن را دارند که یک مدل ساده اما قدرتمند ارائه نمایند که توضیح دهد چگونه کار رسانهها،خدمت به نیازهای عظیم تبلیغاتی طبقهء حاکم است.
هرمان و چامسکی در فصل پایانی نشان میدهند که ماجرای واترگیت-که غالبا چنین برداشت میشود که اوج فعالیت مطبوعات آزاد قدرتمند و حساس بود که از قانون اساسی دفاع کرده و یک رژیم فاسد را نابود کرد-در واقع با مدل تبلیغاتی هماهنگ و نمونهای از واکنش رسانهای در برابر بحران موجود در میان طبقهء حاکم بوده است.
س:نحوهء برخورد رسانهها را با کاندیداتوری جکسون چگونه توصیف میکنید؟ ج:از آنجایی که وی با بعضی اولویتهای اساسی طبقهء حاکم مخالفت میکرد انتظار میرفت که رسانههای گروهی رفتار خوبی نداشته باشند و رسانهها در مورد او ایرداهای ناموجه میگرفتند:تأکید بر عدم صلاحیت وی برای انتخاب شدن،تمرکز بیش از اندازه بر اشتباهات و ارتباطات او که در اوضاع و احوال سیاسی ایالات متحده مخرب به شمار میرود(کاسترو،سازمان آزادیبخش فلسطین،و غیره)و البته مردود شمردن پخش و بحث دربارهء برنامهء وی.
آیا مدل تبلیغاتی در مورد سیاستهای داخلی هم به همان اندازه کاربرد دارد؟آیا شرایطی وجود دارد که شما بخواهید پیش از آنکه در مورد مطالب رسانهها دربارهء موضوعات داخلی به کار ببرید، ابراز نمایید؟ ج:ما فکر میکنیم که این مدل در مورد موضوعات داخلی هم کاربرد دارد،هرچند مشروط به دو چیز است:احتمال بیشتر تضاد طبقهء حاکم،و این حقیقت که طبقهء حاکم هیچگونه منافع داخلی ندارد،فقرا،مددکاران، قربانیان کانالهای عشق و غیره که هرچند نسبتا ضعیف اما صدایی رساتر از ویتامیهای کشته شده و دهقانان به قتل رسیدهء گواتمالایی دارند."